جامعه و پژوهش

جامعه شناسی برای زندگی

جامعه و پژوهش

جامعه شناسی برای زندگی

جامعه و پژوهش

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سیاست گذاری فرهنگی» ثبت شده است


اشاره:

نوشتار حاضر، در شماره‌ی 48 نشریه‌ی همگام (ماه‌نامه‌ی تحلیلی ـ راهبردی شورای عالی فرهنگی آستان قدس رضوی) ـ مرداد ماه 1394 در پرونده‌ی «اقتصاد فرهنگ» این ماه‌نامه به چاپ رسیده است.

در صفحات 23 تا 27 این نشریه، می توانید مقاله حاضر را ملاحظه نمایید.

دریافت فایل pdf کامل شماره 48 نشریه‌ی همگام


 اگر سیاست[1] را در کلی‌ترین سطح آن، تدوین راه‌حل عملی برای حل یک مسئله‌ی خاص اجتماعی تعریف کنیم (اشتریان، 1381: 51)، نقش سیاست‌‌گذار فرهنگی شناسایی مسائل و تلاش در جهت ارائه‌ی راه‌حل برای آن‌ها است. برای دستیابی به راه‌حل مناسب و کارآمد، بایستی از سطح توصیف[2] (تشخیص مسئله) به سطح تبیین[3] (علت‌کاوی) رسید و ریشه‌های معضلات فرهنگی را به درستی شناسایی کرد. به بیان دیگر، یک اقدام فرهنگی بیش از توصیف و تشخیص مسئله، باید بر تبیین و شناخت علت استوار شود و هدف خود را برطرف کردن علت یک پدیده‌ی فرهنگی قرار دهد.

هنگام بحث از علت پدیده‌ها و معضلات فرهنگی است که پای اقتصاد به میان می‌آید. اگر با نگرشی نظام‌مند[4]، جامعه را متشکل از نظام‌های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بدانیم، وظیفه و کارکرد نظام اقتصادی، رفع نیازهای اساسی افراد جامعه و تولید و بازتولید زندگی واقعی است و نظام فرهنگی، وظیفه‌ی جامعه‌پذیری، انتقال ارزش‌ها و تعلیم و تربیت اخلاقی جامعه را بر عهده دارد (ریتزر، 1376). بر اساس این دیدگاه، نظام اقتصادی و نظام فرهنگی با یکدیگر کنش و واکنش متقابل دارند و عملکرد هر کدام، بر عملکرد دیگری تأثیرگذار است. به تعبیر دیگر، سوء عملکرد و کژکارکرد در هر یک از این نظام‌ها، می‌تواند منجر به سوء عملکرد و آسیب‌هایی در نظام دیگر شود. بر اساس نگاه سیستماتیک به جامعه، وضعیت مطلوب و بهنجار اجتماعی هنگامی حاصل می‌آید که نظام‌های گوناگون درون نظام اجتماعی، در حالت تعادلی پویا و همراه با یکدیگر به فعالیت بپردازند ( همیلتون، 1379).

حال اگر سیاست‌گذار فرهنگی در برنامه‌ریزی و ارائه‌ی نسخه برای حل معضلات و مسائل فرهنگی از نگرشی نظام‌مند برخوردار باشد، فرهنگ و اقتصاد را در کنار هم خواهد دید و هنگام بررسی یک مسئله فرهنگی و در سطح علت‌کاوی، به علل غیر فرهنگی معضلات فرهنگی نیز توجه خواهد نمود. بر اساس نگرش سیستمی، حتی اگر برنامه‌ریزی و اقدام فرهنگی به بهترین شکل ممکن انجام شود؛ اما نظام اقتصادی دچار آسیب و کژکارکرد باشد، در عمل بسیاری از آسیب‌های فرهنگی در جامعه رخ خواهد نمود و روند جامعه‌پذیری و تربیت اخلاقی جامعه را با مشکل مواجه خواهد کرد.

توجه به علل و بنیان‌های اقتصادی معضلات و پدیده‌های فرهنگی از این باب قابل توجه است که بسیاری از سیاست‌گذاران و برنامه‌ریزان فرهنگی به دلیل عدم وجود نگرش نظام‌مند، گویی فرهنگ را جدای از اقتصاد تلقی نموده و لذا برای رفع و حل معضلات و مسائل فرهنگی، تنها نسخه‌هایی از جنس فرهنگ تجویز می‌کنند؛ در حالی‌که اساساً برای بسیاری از معضلات و مسائل فرهنگی، به‌ویژه در جامعه کنونی ایران، باید دست به بررسی روندهای اقتصادی و تلاش در جهت اصلاح این روندها زد. برای تبیین عینی‌تر این موضوع، به چند نمونه اشاره می‌کنیم.

یکی از مسائل فرهنگی اساسی که مدت‌هاست مدنظر دغدغه‌مندان فرهنگی کشور است، مسئله‌ی سبک زندگی است. در این زمینه، فرامزر رفیع‌پور در کتاب توسعه و تضاد (1377) از فرآیند تغییر ارزش‌ها با آغاز سیاست‌های اقتصادی لیبرال و مبتنی بر نسخه‌های اقتصادی بانک جهانی در طول سال‌های پس از جنگ سخن می‌گوید و با بررسی میدانی، ثابت می‌کند که ظهور تغییراتی در ارزش‌ها و به‌تبع در مسائلی چون سبک زندگی، حجاب و مانند آن، ناشی از این سیاست‌گذاری‌های اقتصادی بوده است. یعنی فرهنگ و مسائل فرهنگی، تحت تأثیر رویکردها و سیاست‌گذاری‌های اقتصادی قرار گرفته است. بر اساس تحقیق رفیع‌پور در زمینه‌ی فرآیند تغییر ارزش‌ها، مشخص گردید که در طول سال‌های پس از جنگ تحمیلی یک تغییر ارزشی از ارزش‌های فرامادی و دینی به سمت ارزش‌های مادی و دنیوی ـ مانند روحیه‌ی مصرف‌گرایی، سودجویی و فردگرایی ـ روی داده است که علت عمده‌ی این تغییر ارزشی در ایران، سیاست‌های اقتصادی لیبرال و در نتیجه مسائلی چون افزایش شکاف طبقاتی و نابرابری‌های اجتماعی، گسترش فقر و ارزش شدن ثروت در جامعه بوده است (رفیع‌پور 1377: 225-224). رفیع پور در تحقیق خود نشان می‌دهد که در طول سال‌های پس از جنگ تحمیلی، فشار هنجاری و کنترل درونی در زمینه‌ی رعایت حجاب به تدریج کاهش یافته است؛ چرا که «وقتی ارزش‌های یک جامعه تغییر کند و از ارزش مذهبی به طرف غیرمذهبی برود، یعنی ارزش‌های مذهبی از نظر اجتماعی بی‌ارزش ‌شوند، طبعاً دارندگان سمبل‌های آن (از جمله حجاب) نیز از نظر افراد کم یا بی‌ارزش می‌شوند» (رفیع‌پور، 1377: ص166). رفیع‌پور بر این نکته تأکید می‌کند که «اگر چه سمبل‌ها می‌توانند تحت شرایطی در پایداری و کارکرد یک نظام اجتماعی مؤثر باشند، اما آنها عامل اساسی نیستند. عامل پایه‌ای و اساسی‌تر برای یک نظام اجتماعی، نابرابری اقتصادی ـ اجتماعی است» (همان، ص232) که در پی آن اخلاقیات و ارزش‌های مذهبی تضعیف می‌گردد و این برای جامعه‌ی ما که پایه و اساس نظم اجتماعی آن، احساسات دینی و ارزش‌های مذهبی است، بسیار هشدار دهنده است. در حقیقت از دیدگاه رفیع‌پور، لیبرالیسم اقتصادی، لیبرالیسم فرهنگی را نیز به دنبال می‌آورد و نمی‌توان در عرصه‌ی نظام اقتصادی لیبرالیسم را به رسمیت شناخت، اما از ظهور و بروز همین لیبرالیسم در عرصه‌ی فرهنگ متعجب بود.

نمونه‌ی دیگر، رابطه‌ی میان الگوی توسعه‌ی شهری و تغییرات فرهنگی است. در این رابطه، بسیاری از صاحب‌نظران بر این عقیده‌اند که نمی‌توان الگوی توسعه‌ی شهری مدرنیستی و سرمایه‌سالارانه ـ که مبتنی بر سودمحوری و منفعت طلبیِ فردی است ـ را به مرحله‌ی اجرا درآورد و از پیامدهای فرهنگی آن در امان ماند. برای مثال، دکتر ابراهیم رزاقی ـ استاد اقتصاد دانشگاه تهران ـ معتقد است مدل سیاست‌گذاری اقتصاد زیارت در مشهد، مدلی لیبرالیستی است[5]؛ این مدل لیبرالیستی، پیامدهای فرهنگی خاص خود را به‌همراه خواهد آورد؛ و نمی‌توان تصور کرد در شهری مثل مشهد این پیامدهای فرهنگی با پیوست فرهنگی برای پروژه‌ها، پاساژها و مراکز تفریح مرتفع شود و ظهور و بروز پیدا نکند؛ چرا که عامل اساسی، مدل توسعه‌ی شهری است. بی‌اهمیت جلوه کردن مدل توسعه‌ی اقتصادی و اکتفا به برداشتی حداقلی از مقوله‌ی پیوست فرهنگی، به واقع ناشی از گسسته دیدن اقتصاد و فرهنگ در ذهن و عمل برنامه‌ریزان است؛ چرا که اساساً مدل توسعه بایستی فرهنگ محور باشد و نه این‌که در دل مدل توسعه‌ی لیبرال به پیوست فرهنگی برای پروژه های گوناگون دلخوش بود. چنین نگاهی باید مدنظر برنامه‌ریزان و سیاست‌گذاران فرهنگی قرار گیرد.

سومین نمونه از اهمیت فرآیندها و سیاست‌گذاری‌های اقتصادی برای مسائل فرهنگی، موضوعی است که دکتر عماد افروغ پیرامون مسئله‌ی شکاف و بحران هویتی در جامعه‌ی ایران بیان می‌کند. افروغ معتقد است که یکی از عوامل اساسی این بحران هویت، ناکارآمدی نهادهای مسئول در رفع مشکلات ساختاری مربوط به آینده‌ی جوانان است. از دیدگاه افروغ، جوان امروز به دلیل مشکلاتی در زمینه‌ی اشتغال، معیشت، مسکن، ازدواج و مانند آن، نسبت به آینده به شدت بدبین و ناامید است و این ناامیدی، خود از عوامل اساسی پیدایش و تقویت بحران هویت است که خود سلسله‌ای از مشکلات و مسائل فرهنگی و اجتماعی را در پی دارد (افروغ 1387: 166-167 و 95-98).

در همین زمینه، می‌توان به دیدگاه صاحب‌نظرانی چون دکتر حسن سبحانی و محمدرضا حکیمی در رابطه با مسئله‌ی فقر و نابرابری نیز اشاره کرد. این صاحب‌نظران این پرسش را مطرح می‌کنند که در جامعه‌ای که در آن فقر و نابرابری اجتماعی ظهور و بروز دارد، چگونه می‌توان تعالی فرهنگی را انتظار داشت؟ از این منظر، رفع نیازهای اساسی و کاهش نابرابری اجتماعی، شرط لازم برای رشد معنوی و اخلاقی جامعه است و در جامعه‌ای که نیازهای اساسی افراد آن جامعه برآورده نشده است، نمی‌توان انتظار کارکرد مطلوب نظام فرهنگی را داشت (سبحانی 1385؛ و حکیمی 1392).

نمونه‌های فوق، تنها من باب تقریب بحث به ذهن ذکر شد و هدف از طرح آن‌ها، فهم عینی‌تر این مسئله بود که در بسیاری اوقات، معضلات فرهنگی خود بنیان‌ها و علل اقتصادی دارند و تلاش برای رفع آن‌ها بدون توجه به روندها و مسائل اقتصادی امکان‌ناپذیر است. بنابراین، توجه به رابطه‌ی اقتصاد و فرهنگ در نظام اجتماعی، پیامدها و الزاماتی برای سیاست‌گذاری فرهنگی خواهد داشت. همان‌طور که ذکر شد، اقتصاد و فرهنگ آن‌چنان تأثیر و تأثرات متقابلی دارند که می‌توان آن‌ها را در هم تنیده دانست و نباید به اقتصاد و فرهنگ به چشم دو مقوله‌ی مجزای از هم نگریست. بنابراین، در یک سیاست‌فرهنگی همه‌جانبه و کل‌نگر، نباید گسستی میان اقتصاد و فرهنگ مشاهده شود و یا برنامه‌ریزی فرهنگی صرفاً بر امور فرهنگی متوقف باقی بماند؛ بلکه توجه به مسائل اجتماعی و اقتصادی چه در سطح کلان و الگوهای توسعه‌ی اقتصادی و توسعه‌ی منطقه‌ای و چه در سطوح میانی و مسائلی چون اختلاف طبقاتی، رفاه اجتماعی، لزوم تأمین نیازهای اساسی و مانند آن، شرط لازم برای دستیابی یک سیاست‌فرهنگی به هدف خود خواهد بود. اگر یک سیاست و برنامه‌ی فرهنگی از بنیان‌ها و ریشه‌های اقتصادی غفلت نموده و تنها به نمودهای فرهنگی بپردازد، در بسیاری از موارد، به‌جای علت با معلول برخورد نموده است.

 

مراجع

- اشتریان، کیومرث (1381)؛ روش سیاست‌گذاری فرهنگی؛ تهران: کتاب آشنا.

- افروغ، عماد (1387)؛ هویت ایرانی و حقوق فرهنگی؛ تهران: سوره‌ی مهر.

- حکیمی، محمدرضا (1392)؛ منهای فقر؛ به کوشش مرتضی کیا؛ تهران: بنیاد علمی و فرهنگی الحیاه.

- رفیع‌پور، فرامرز (1377)؛ توسعه و تضاد: کوششی در جهت تحلیل انقلاب اسلامی و مسائل اجتماعی ایران؛ تهران: شرکت سهامی انتشار.

- ریتزر، جورج (1376)؛ نظریه‌‌ی جامعه‌شناسی در دوران معاصر؛ تهران: علمی.

- سبحانی، حسن (1385)؛ اقتصاد عدالت‌محور؛ تهران: سروش.

- همیلتون، ملکم (1379)؛ جامعه‌شناسی دین؛ تهران: ثالث.



[1] policy

[2] Description

[3] Explanation

[4] systematic

[5] در این رابطه، مصاحبه‌ی دکتر ابراهیم رزاقی، استاد اقتصاد دانشگاه تهران، با روزنامه‌ی خراسان تحت عنوان «لیبرالیسم در کمین اقتصاد زیارت» مورخ شنبه 1392/12/10 را ببینید.

  • علی محمدزاده


اشاره:

نوشتار حاضر، در شماره‌ی 47 نشریه‌ی همگام (ماه‌نامه‌ی تحلیلی ـ راهبردی شورای عالی فرهنگی آستان قدس رضوی) ـ تیرماه 1394 در پرونده‌ی «مسئله‌شناسی» این ماه‌نامه به چاپ رسیده است.

در صفحات 60 تا 65 این نشریه، می توانید مقاله حاضر را ملاحظه نمایید.

دریافت فایل pdf کامل شماره 47 نشریه‌ی همگام


سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی فرهنگی و اجتماعیِ «بدون شکست» چگونه محقق می‌شود؟ این نخستین پرسشی است که هنگام بحث از برنامه‌ریزی فرهنگی و اجتماعی به ذهن متبادر می‌شود. اگر نگاهی گذرا بر سیاست‌گذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌های گوناگونی که در حوزه‌های مختلف فرهنگی و اجتماعی به مرحله‌ی اجرا گذاشته می‌شود بیفکنیم، مشاهده خواهیم کرد که بسیاری از آن‌ها از حصول نتیجه‌ی پیش‌بینی شده ناتوان مانده‌اند و تنها هزینه‌های مالی و انسانی بر جامعه‌ی هدف تحمیل کرده‌اند. علت این شکست چیست؟ چرا پیش‌بینی‌ها درست از کار درنیامده‌اند؟

پاسخ این پرسش‌ها را باید در رابطه‌ی میان سیاستِ فرهنگی و جامعه‌ی هدف جست‌وجو کرد. می‌توان گفت یک سیاستِ فرهنگی هنگامی با شکست مواجه می‌شود که میان آن سیاست و جامعه‌ی هدف، نسبت و رابطه‌ی درستی برقرار نشده باشد. آن‌چه واسط و رابط میان سیاستِ فرهنگی و جامعه‌ی هدف است، چیزی جز «مسئله[1]» نیست.  بنابراین، سیاست‌گذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌های فرهنگی و اجتماعی، تنها هنگامی به نتیجه‌ی مطلوب دست می‌یابند که مبتنی بر «مسئله» و مسئله‌شناسی درست باشند. اکنون این پرسش پیش می‌آید که «مسئله» چیست؟ در این زمینه باید گفت تعریف «مسئله» و تعیین این‌که چه چیزی مسئله هست و چه چیزی مسئله نیست، از جمله بحث‌های دامنه‌دار در علوم اجتماعی بوده است و بر سر آن اختلاف نظرهای فراوانی بروز کرده است. اما در یک تعریف کلی می‌توان گفت «مسئله»های فرهنگی و اجتماعی، روندهایی کلی و بنیادین هستند که «معضلات» گوناگون فرهنگی و اجتماعی به آن‌ها باز می‌گردند و از آن‌ها سرچشمه می‌گیرند. بر اساس این تعریف، باید میان «معضل» اجتماعی و فرهنگی و «مسئله» تفاوت قائل شد. موضوعاتی چون گسترش سبک‌های جدید مصرف و زندگی، تغییر در نحوه‌ی پوشش، دگرگونی در هنجارهای جنسیتی، دگرگونی در روابط نسلی و مانند آن در عرصه‌ی فرهنگی و گسترش فقر و شکاف طبقاتی، رشد مصرف مواد مخدر، کاهش سرمایه‌ی اجتماعی و گسترش انواع و اقسام کجروی‌ها در عرصه‌ی اجتماعی، نمونه‌هایی از «معضلات» فرهنگی و اجتماعی هستند که خود ریشه در «روند»‌های کلان‌تری دارند. برای مثال، روند‌هایی چون سمت‌وسوی چالش سنت و مدرنیته در هر مقطع زمانی، موضوعات ناشی از فعال‌شدن شکاف‌های گوناگون اجتماعی در یک جامعه، چالش‌های مرتبط با کارآمدی دین در اداره‌ی کشور و نسبت آن با اقتضائات زمانه، به چالش کشیده شدن قرائت رسمی از دین از سوی قرائت‌های بدیل، شکاف میان مردم و حکومت، چالش در نسبت نظری و عملی میان توسعه و عدالت، جهت‌گیری‌های کلان در سیاست‌های اقتصادی و حرکت خزنده به سمت لیبرالیسم اقتصادی و مانند آن، از جمله روندهای کلی مورد بحث هستند که معضلات ریز و درشت اجتماعی ریشه در آن‌ها دارند. در حقیقت، تفاوت «معضل» فرهنگی و اجتماعی و «مسئله» در میزان کلیت‌بخشی آن است. مسائل اجتماعی چالش‌ها و روندهای کلانی‌اند که مقطعی و زودگذر نیستند، عمدتاً ریشه در تحولات تاریخی و شکاف‌های اجتماعی دارند و علت موجبه‌ و مبقیه‌ی معضلات اجتماعی را تشکیل می‌دهند.

برای واضح‌تر شدن مطلب، باید به این نکته اشاره کنیم که ما در یک جامعه با شمار فراوانی از معضلات اجتماعی روبرو هستیم و حتی چه بسا هر روز بسیاری از این معضلات را به چشم هم ببینیم. موضوعاتی چون فقر، اعتیاد، روسپی‌گری، وندالیسم، پرخاش‌گری، دزدی، رشوه، اقسام مفاسد اقتصادی، بدحجابی و بدپوششی، انواع و اقسام روابط جنسی غیر ازدواجی، تجاوز به عنف، کودک آزاری، کاهش گرایش به اخلاق و معنویت، گسترش بی‌توجهی به شرایع دینی، تغییر نگرش نسبت به حکومت دینی و مانند آن، نمونه‌هایی از این معضلات اجتماعی هستند. اما باید دانست که این معضلات اجتماعی که به چشم دیده می‌شوند و احساس می‌شوند، خود ریشه در روندهای کلی‌تر و ساختاری‌تری دارند که در ظاهر از چشم ما پنهان‌اند؛ اما به واقع همان‌طور که ذکر شد، علت موجبه و بقای این معضلات را تشکیل می‌دهند. به بیان دیگر، در حالی‌که معضلات اجتماعی، وضعیت‌های اظهار شده و ملموسی هستند، مسائل اجتماعی در شرایط معمول اظهار نشده و پنهان‌اند و تنها «مسئله‌شناس» فرهنگی و اجتماعی است که می‌تواند آن‌ها را تشخیص داده و متناظر با تشخیص خود، اقدام به ارائه‌ی نسخه و راه‌حل نماید. اکنون و پس از این توضیحات، در پاسخ به این پرسش که علت شکست برنامه‌ریزی‌‌های فرهنگی چیست و سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی فرهنگی و اجتماعیِ «بدون شکست» چگونه محقق می‌شود، باید گفت یک سیاستِ فرهنگی هنگامی توفیق می‌یابد که افقی فراتر از معضلات اجتماعی را ببیند و راه‌حل‌های خود را علاوه بر معضلات اجتماعی، به مسائل اجتماعی نیز مبتنی کند. در این صورت، یک سیاستِ فرهنگی و اجتماعی علاوه بر آن‌که به «معلول» پرداخته است، اندیشیدن به «علت» را نیز از یاد نبرده است. پس از تبیین چیستی مسئله‌ی فرهنگی و اجتماعی، اکنون باید به این پرداخت که «مسئله‌شناسی» فرهنگی و اجتماعی چگونه و از چه طریقی میسر و مقدور می‌شود؟ به عبارت دیگر، به چه طریقی یک سیاست‌گذار و برنامه‌ریز فرهنگی و اجتماعی می‌تواند دست به «مسئله‌شناسی» درستی بزند و این روندهای کلی و ساختارهای پنهان را کشف و فهم نماید؟

پاسخ به این پرسش، در مفهوم «تجربه‌ی زیسته[2]» نهفته است. تجربه‌ی زیسته، درکی مستقیم و بی‌واسطه از واقعیت اجتماعی است که فرد در بافت[3] یا موقعیتی معین آن را می‌فهمد. بنابراین، تجربه‌ی زیسته با نوعی آگاهی بی‌واسطه همراه است. مقصود آن است که برنامه‌ریز و سیاست‌گذار فرهنگی، نمی‌تواند از پشت میز کار و صرفاً بر اساس مطالعات و دانش نظری خود اقدام به سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی فرهنگی نماید؛ بلکه این برنامه‌ریزی، نیاز به «داده‌های میدانی» دارد که از تجربه‌ی زیسته‌ی بی‌واسطه‌ی محقق و یا استفاده از تجربه‌ی زیسته‌ی بی‌واسطه‌ی دیگران حاصل می‌شود. مقصود از داده‌های میدانی، اطلاعات و داده‌های موجود در واقعیت یک جامعه است که در زندگی روزمره‌ی مردم وجود دارد.

بنابراین، سیاست‌گذار فرهنگی و اجتماعی در وهله‌ی نخست بایستی خود درکی بی‌واسطه از آن‌چه در جامعه‌ی خودش می‌گذرد داشته باشد؛ بداند در گفت‌وگوهای میان مردم چه موضوعاتی رد و بدل می‌شود؛ گروه‌ها و دسته‌های گوناگون مردم چگونه زندگی می‌کنند و در عرصه‌های مختلف اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی با چه مشکلاتی روبه‌رویند و دیدگاه عمومی مردم پیرامون موضوعات گوناگون چیست. زندگی ایزوله ـ یعنی به دور از جامعه ـ برای کسی که قصد شناخت جامعه و برنامه‌ریزی برای آن را دارد، مهم‌ترین علت دوری از مسئله‌شناسی است. کسی که از منزل با خودروی شخصی به محل کار ـ دانشگاه یا یک سازمان فرهنگی ـ مراجعت می‌کند و دوباره با خودرو شخصی به منزل بازمی‌گردد؛ بدون آن‌که بداند کف خیابان‌های شهر چه در حال رخ دادن است، قطع به یقین نمی‌تواند مسئله‌شناس خوبی باشد. محقق و برنامه‌ریز فرهنگی بیش از آن‌که نیاز به مطالعه پیرامون معضلات و رویدادهای فرهنگی و اجتماعی داشته باشد، باید خود این معضلات و مسائل را با گوشت و پوست خود درک کند؛ تنها در این صورت است که او می‌تواند به نوعی «درون‌نگری هم‌دلانه» با مردمی که مخاطب برنامه‌ریزی فرهنگی هستند دست یابد و درد آن‌ها را بفهمد. آن‌ها که در طول تاریخ مرد زمانه‌ی خویش بوده‌اند، برج‌عاج نشینان و عافیت‌طلبان نبوده‌اند؛ بلکه آدم‌هایی بوده‌اند که به تمام معنا در همین جامعه می‌زیسته‌اند و در درد و رنج گروه‌های مختلف مردم با آنان شریک بوده‌اند.

دست‌یابی به این داده‌های میدانی، علاوه بر آن‌که از تجربه‌ی زیسته‌ی خود محقق و سیاست‌گذار فرهنگی و اجتماعی حاصل می‌شود، می‌تواند حاصل تحقیق و پژوهش از تجربه‌ی زیسته‌ی افراد مختلف و گروه‌های گوناگون مردم نیز باشد. بنابراین، برنامه‌ریزی فرهنگی ناظر به هر سمت‌وسویی که هست، اولین گام آن اقدام به گردآوری داده‌های میدانی است که از تجربه‌ی زیسته‌ی بی‌واسطه سیاست‌گذار فرهنگی و یا جامعه‌ی هدف حاصل می‌آید.

اما اکنون باید به این پرسش پاسخ گفت که محقق و برنامه‌ریز فرهنگی برای دستیابی به این مسئله‌شناسی باید چه مراحلی را پشت‌سر بگذارد و به چه طریقی عمل کند؟

همان‌طور که گفتیم، اولین مرحله، گردآوری داده‌های میدانی از جامعه‌ی هدف است که یا از طریق حضور محقق در جامعه‌ی هدف و کسب تجربه‌ی زیسته توسط خود او و یا از راه استفاده از تجربه‌ی زیسته‌ی گروه‌های مختلف مردم جامعه‌ی هدف صورت می‌پذیرد. به عبارت دیگر، محقق می‌تواند خود در جامعه‌ی مورد مطالعه حضور یابد و به کمک تکنیک «مشاهده‌ی مشارکتی» به گردآوری داده‌هایی از جامعه‌ی هدف بپردازد؛ و یا این‌که با استفاده از روش‌های گوناگون کمی و به‌ویژه کیفی تحقیق، اطلاعاتی از جامعه به دست آورد.

پس از طی شدن این مرحله، محقق اجتماعی داده‌هایی از جامعه در اختیار دارد که به روش‌های مختلف به دست آمده‌اند. این داده‌ها عمدتاً به معضلات اجتماعی ریز و درشت موجود در جامعه مربوط هستند. حال نوبت به تحلیل و بازتحلیل مکرر داده‌های به دست آمده می‌رسد. داده‌ها باید در گروه‌ها و طبقات بزرگ‌تر و بزرگ‌تر طبقه‌بندی شوند تا زمانی‌که محقق به چند طبقه‌ و دسته‌ی بزرگ دست یابد؛ طبقاتی که دیگر نتوان آن‌ها را در هم ادغام کرد و موضوعاتی مجزای از یکدیگر به حساب آیند. پس از این مرحله، نوبت که کشف روندهای کلی یا همان مسائل اجتماعی می‌رسد. انجام این مرحله، نیازمند «ذهنی تئوریک» و ورزیده است که خود حاصل تجربه، مطالعه و تفکر است و تنها از عهده‌ی کسانی بر می‌آید که از تجربه و دانش کافی برخوردار باشند. هنر محقق اجتماعی آن است که بتواند از خلال این داده‌های میدانی، «روند»های کلی را کشف و فهم نماید. در این صورت، محقق به مهم‌ترین «مسائل» جامعه‌ی هدف پی‌برده است؛ مسائلی که داده‌های میدانی به دست آمده، دلالت بر آن‌ها می‌کنند.

 مراحل مورد بحث، در نمودار زیر آمده است:

نمودار مسئله شناسی

همان طور که از نمودار فوق پیداست، برنامه‌ریز و سیاست‌گذار فرهنگی، پس از توجه به معضل اجتماعی، گردآوری داده‌های میدانی پیرامون آن معضل اجتماعی و کشف روندهای کلی و مسائل اجتماعی، با این عینک نظری حاصل از این مسئله‌شناسی مجدداً به جامعه بازگشته و موضوعات مدنظرش را مورد تحلیل مجدد قرار می‌دهد. این فرآیند تحلیل و بازتحلیل مجدد تا آن‌جا ادامه می‌یابد که سیاست‌گذار و برنامه‌ریز فرهنگی و اجتماعی، به راه‌حلی مقتضی راه بَرد.



[1] problem

[2] Lived experience

[3] Context

  • علی محمدزاده

عنوان کتاب: توسعه‌ی فرهنگی (مجموعه مقالات)

علی محمدزاده | جمعه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۲:۵۰ ق.ظ

معرفی کتاب

عنوان کتاب: توسعه‌ی فرهنگی (مجموعه مقالات/ گزیده مقالات مجله فرهنگ و زندگی 1348- 1356)

نویسنده (گان): چنگیز پهلوان، فریدون اردلان، ذبیح‌الله صفا، روی شاو، دنیس گابور، پی‌یر کاند، بهروز منتظمی، پرویز همایون‌پور

مترجم (ها): احمد صبوری، ب. ص. شهرآشوب امیرشاهی

سال نشر: 1381

انتشارات: تهران؛ سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی

توسعه فرهنگی
کتاب حاضر، شامل مجموعه مقالاتی قدیمی با موضوع توسعه‌ی فرهنگی است. عنوان اولین مقاله‌ی کتاب، «درباره‌ی توسعه‌ی فرهنگی» است. این مقاله و مقاله‌ی دوم که عنوان آن «توسعه‌ی فرهنگی از دیدگاه یونسکو » است، به مباحثی پیرامون توسعه‌ی فرهنگی مبتنی بر دیدگاه یونسکو می‌پردازند. عنوان مقاله سوم، «نگاهداشت سنت‌های ملی در گیرودار تحولات اقتصادی و اجتماعی» است که به‌رغم عنوان جالبش، محتوای دندان‌گیری ندارد. چهارمین مقاله‌ی کتاب، نوشته‌ی روی شاو و عنوان آن «کارگزار فرهنگی در جامعه معاصر» است. این فصل، فصل قابل استفاده‌ای است. در بخشی از این فصل، ذیل بحث ضرورت دموکراسی مبتنی بر آموزش و دموکراسی مبتنی بر فرهنگ، به مسئله‌ی «نشخوار فرهنگی» اشاره می‌کند که به مفهوم مصرف زیاد کالای فرهنگی اما بدون فهم و تشخیص است. مقاله‌ی بعد، مصاحبه‌ی خواندنی‌ای است با دنیس‌گابور تحت عنوان «آیا انسان آینده‌ای دارد؟» که در آن به مسائل زیست‌محیطی ناشی از توسعه‌ی تکنولوژی می‌پردازد. مقاله‌ی بعد تحت عنوان «اختیار و اجبار در جامعه‌ی تولیدگرا» نوشته‌ی پی‌یر کاند نیز چنین محتوایی دارد. این مقاله هم خواندنی است. دو مقاله پایانی کتاب هم «انتقال تکنولوژی به جهان سوم» و «تکنولوژی در خدمت آموزش و پرورش جهان سوم» هستند.

  • علی محمدزاده

معرفی کتاب: دیدگاه‌های اروپایی سیاست‌فرهنگی

علی محمدزاده | چهارشنبه, ۵ آذر ۱۳۹۳، ۰۳:۰۱ ق.ظ

معرفی کتاب

عنوان کتاب: دیدگاه‌های اروپایی سیاست‌فرهنگی

نویسنده (گان): کریستوفر گوردون و سایمون ماندی

مترجم: هادی غبرائی

سال نشر: 1383

انتشارات: تهران؛ دفتر پژوهشهای فرهنگی

دیدگاه های اروپایی سیاست فرهنگی

کتاب «دیدگاه‌های اروپایی سیاست‌فرهنگی» با وجود اینکه کمتر شناخته شده است، کتاب بسیار با ارزشی است. کتاب شامل دو بررسی درباره سیاست فرهنگی کشورهای اروپایی و ایالات متحده امریکاست و از بین این دو نوشته، مقاله دوم تحت عنوان «شرایط سیاست فرهنگی پایدار» خواندنی است. در پایان این مقاله و در بخش جمع بندی، به الزامات فرهنگی برای سیاست گذاران پرداخته شده است که به ویژه این بخش از کتاب بسیار کاربردی است. در این بخش به ضرورت ها و جهت گیری های اصولی سیاست گذاری فرهنگی پرداخته شده و با وجود اینکه برای کشورهای اروپایی نوشته شده است، خواندن آن برای فعالان و سیاست گذاران فرهنگی ایرانی نکات نغزی دارد.

  • علی محمدزاده

معرفی کتاب: روش سیاست‌گذاری فرهنگی

علی محمدزاده | چهارشنبه, ۵ آذر ۱۳۹۳، ۱۲:۴۴ ق.ظ

معرفی کتاب

عنوان کتاب: روش سیاست‌گذاری فرهنگی

نویسنده: کیومرث اشتریان

سال نشر: 1381

انتشارات: تهران؛ کتاب آشنا

روش سیاستگذاری فرهنگی

کتاب روش سیاست‌گذاری فرهنگی با هدف معرفی این حوزه بین رشته ای نوشته شده است و کلیاتی از این موضوع را بیان نموده است. برای کسانی که قصد آشنایی با ادبیات حوزه سیاست‌گذاری فرهنگی را دارند و می خواهند چارچوبی کلی از این حوزه را بدانند، تورق این کتاب می تواند مفید باشد. حسن این کتاب این است که ترجمه ای نیست و بنابراین متن آن قابل فهم است. برخلاف اکثر کتاب های موجود در زمینه سیاست‌فرهنگی که ترجمه ای هستند و ادبیات به شدت ثقیل و غیرقابل فهمی دارند. نکته دیگر این که ادبیات کتاب، بیشتر سبک و سیاق و منظر مدیریتی دارد تا مثلاً سیاسی و اجتماعی.

  • علی محمدزاده

معرفی کتاب: بازاندیشی در سیاست‌فرهنگی

علی محمدزاده | يكشنبه, ۲ آذر ۱۳۹۳، ۱۰:۰۴ ب.ظ

معرفی کتاب

عنوان کتاب: بازاندیشی در سیاست‌فرهنگی

نویسنده: جیم مک‌گوییگان

مترجم: نعمت‌الله فاضلی و مرتضی قلیچ

سال نشر: 1388

انتشارات: تهران؛ دانشگاه امام صادق (ع)

بازاندیشی در سیاست فرهنگی

کتاب «بازاندیشی در سیاست‌فرهنگی» ازجمله کتاب‌های قابل‌استفاده درزمینه‌ی سیاست‌گذاری فرهنگی است و با نگاهی انتقادی به سیاست‌فرهنگی نئولیبرالیسم می‌پردازد. هرچند متن کتاب به دلیل مخلوط و ممزوج بودن با مثال‌های فراوانی از سیاست‌فرهنگی دولت‌های بریتانیا و ایالات‌متحده‌ی امریکا، مقداری گنگ است و سخت فهمیده می‌شود.

توصیه می‌کنم قبل از مطالعه‌ی کتاب، حتماً مقدمه‌ی مترجم را خوب بخوانید. متن زیر هم نوشته‌ی مترجم کتاب است که تصویری کلی از کتاب ارائه می‌کند:

نویسنده در این کتاب در پی بررسی سیاست‌گذاری فرهنگی در عصر جدید، آن‌هم به صورتی انتقادی است. کتاب با این پرسش آغاز می‌شود که به هنگام چیرگی و تسلط منطق اقتصادی بر زندگی انسان‌ها زندگی فرهنگی چه معنایی خواهد داشت؟

  • علی محمدزاده

معرفی کتاب: سیاست‌گذاری و فرهنگ در ایران امروز

علی محمدزاده | پنجشنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۳، ۰۷:۴۵ ب.ظ

معرفی کتاب

 عنوان کتاب: سیاست‌گذاری و فرهنگ در ایران امروز

نویسنده (گردآورنده): مجید وحید

سال نشر: 1382

 انتشارات: تهران؛ مرکز بازشناسی اسلام و ایران

سیاستگذاری و فرهنگ در ایران امروز

در زمینه‌ی سیاست‌گذاری فرهنگی، کتاب‌های فارسی که به‌صورت مستقل به این موضوع پرداخته باشند، انگشت شمارند. کتاب «سیاست‌گذاری و فرهنگ در ایران امروز» یکی از این معدود کتاب‌هاست. این کتاب در واقع مجموعه‌مقالات همایشی به همین نام است که سال 80 در تهران برگزار شده است. از میان مقاله‌های این کتاب، مقالات دکتر وحید مجید، محمدجواد غلامرضا کاشی و محمدرضا تاجیک قابل استفاده‌اند. این کتاب مقاله‌ی درخشانی هم از پرویز اجلالی با عنوان «برنامه‌ریزی زبان ملی در ایران» دارد که خواندنی و مفید است.

  • علی محمدزاده