جامعه و پژوهش

جامعه شناسی برای زندگی

جامعه و پژوهش

جامعه شناسی برای زندگی

جامعه و پژوهش

معرفی کتاب: بازاندیشی در سیاست‌فرهنگی

علی محمدزاده | يكشنبه, ۲ آذر ۱۳۹۳، ۱۰:۰۴ ب.ظ

معرفی کتاب

عنوان کتاب: بازاندیشی در سیاست‌فرهنگی

نویسنده: جیم مک‌گوییگان

مترجم: نعمت‌الله فاضلی و مرتضی قلیچ

سال نشر: 1388

انتشارات: تهران؛ دانشگاه امام صادق (ع)

بازاندیشی در سیاست فرهنگی

کتاب «بازاندیشی در سیاست‌فرهنگی» ازجمله کتاب‌های قابل‌استفاده درزمینه‌ی سیاست‌گذاری فرهنگی است و با نگاهی انتقادی به سیاست‌فرهنگی نئولیبرالیسم می‌پردازد. هرچند متن کتاب به دلیل مخلوط و ممزوج بودن با مثال‌های فراوانی از سیاست‌فرهنگی دولت‌های بریتانیا و ایالات‌متحده‌ی امریکا، مقداری گنگ است و سخت فهمیده می‌شود.

توصیه می‌کنم قبل از مطالعه‌ی کتاب، حتماً مقدمه‌ی مترجم را خوب بخوانید. متن زیر هم نوشته‌ی مترجم کتاب است که تصویری کلی از کتاب ارائه می‌کند:

نویسنده در این کتاب در پی بررسی سیاست‌گذاری فرهنگی در عصر جدید، آن‌هم به صورتی انتقادی است. کتاب با این پرسش آغاز می‌شود که به هنگام چیرگی و تسلط منطق اقتصادی بر زندگی انسان‌ها زندگی فرهنگی چه معنایی خواهد داشت؟ در ابتدا نویسنده به ویژگی‌ها و مشخصه‌های عصر حاضر پرداخته و از زبان نویسندگان مختلف به تشریح و توصیف عصر جدید پرداخته است. به‌عنوان‌مثال، عصر جدید را از زبان لیوتار شرایط پست‌مدرن نام نهاده و یا از جانب گیدنز «جهان رهاشده» و یا «جامعه اطلاعاتی» دانیل بل و مفهوم «جامعه خطرپذیر» از طرف الریش بک، همگی استعاره‌ها و تعاریف به نحوی هر یک شرایط فرا مدرن و پساکمیابی را تصویر کشیده‌اند. مک گوئیگان دوران و عصر حاضر را عصر تفوق یا پیروزی جهانی نئولیبرالیسم یا دکترین بازگشت بازار آزاد می‌داند. نویسنده معتقد است که در این دوره نیاز به اصلاحات اقتصادی و سیاسی ضروری و اجتناب‌ناپذیر است چراکه فعالیت‌های فرهنگی نظیر هنر در این عصر به فراموشی سپرده‌شده است. همچنین فعالیت فرهنگی را درست در مقابل فعالیت اقتصادی قرار داده و آن را فعالیتی می‌داند که انسان‌ها فارغ از حسابگری به آن مشغول می‌شوند. دوران سرمایه‌داری حاضر همواره نگرانی بسیاری از متفکران را برانگیخته به‌طوری‌که جامعه‌شناس فرهنگی نظیر پیر بوردیو و در اواخر عمر خویش نگران سلطه منطق اقتصادی در همه حوزه‌های زندگی انسان‌ها بود. او همیشه نسبت به میانجی‌گری زبان و قدرت حساس بود و در تعریف نئولیبرالیسم به نیروهای نمادین آن اشاره داشت و آن را یک نظریه اقتصادی می‌دانست که دارای قدرت مطلق است. بوردیو نئولیبرالیسم را مسئول محو گسترده جهان از محصولات فرهنگی می‌دانست. مک‌گوییگان در رابطه با ارتباط بین مطالعات فرهنگی و سیاست، تعریف تونی بنت را پذیرفته که عقیده داشت مطالعات فرهنگی می‌بایست خود را از برج عاج اندیشه ‌رهاسازی صرف آزاد نموده و می‌تواند به سایر حوزه‌ها همچون سیاست‌گذاری فرهنگی نیز کمک رساند. در فصل اوّل کتاب با عنوان ‌تحلیل فرهنگی تکنولوژی و قدرت ابتدا چهار رویکرد نسبت به تحلیل فرهنگی سیاست‌های فرهنگی را از زبان تام اورگان بیان می‌دارد. رویکرد دولت‌مدار، رویکرد اصلاح‌گرایانه، ‌رویکرد خصمانه و رویکرد آسیب شناسانه. خود مک گوئیکان برای بررسی سیاست‌گذاری فرهنگی بیشتر به رویکرد خصمانه توجّه داشته و آن را در تحلیل و تجزیه فرهنگی به کار گرفته است. در فصل اوّل برای گزینش چارچوبی تئوریک برای تحلیل، نویسنده به کتاب سه‌جلدی کاستلز با عنوان عصر اطلاعات اشاره داشته و سپس از مصرف‌گرایی بی‌حدوحصر و خالی از معنای عصر فرا مدرن انتقاد می‌نماید و از سلطه و سیطره منطق اقتصادمحور عصر جدید که با عنوان نئولیبرال مشخص گردیده، گله‌مند‌است. انتقاد از سیاست‌های فرهنگی بریتانیا به‌ویژه به خاطر نفوذ و تسلط تاچریسم بر محوریت عقلانی سازی مفرط در کتاب فوق موردانتقاد شدید قرارگرفته است. برای بررسی خود مفهوم سلطه، نویسنده باز به دو دیدگاه عمده اشاره دارد.

 اول دیدگاه کلان نگر گرامشی تحت عنوان هژمونی و دوم دیدگاه خرد نگر میشل فوکو تحت عنوان حکومت مندی. نویسنده مدعی است که در کتاب فوق دیدگاه دوم یعنی اندیشه میشل فوکو را پی گیری نموده است. در ادامه دیدگاه تئوریک، نویسنده مفهومی از تونی بنت نیز بر آن اضافه نموده و مدعی انتخاب رویکردی ضد اقتصادی است که دولت ملت‌ها در کار سازمان‌های بین‌المللی نظیر بانک جهانی، ‌صندوق بین‌المللی پول در جهت کنترل فرهنگ جدید و اقتصادی نمودن صرف آن تلاش می‌کنند. نویسنده در ارتباط باقاعده بندی عصر جدید، در ارتباط با تحقیق کالینز و مورینی، باز به جوهره اقتصاد مآب راست جدید انتقاد نموده و به اثرات آزادسازی و تجاری‌سازی تبلیغات در رسانه اشاره می‌نماید. کتاب کالینز و مورینی با عنوان «رسانه جدید و سیاست‌های جدید» در این بخش ارجاعات زیادی داشته است. بررسی قاعده بندی در رسانه‌ها سپس با تئوری عصر اطلاعات کاستلز سازگار شده و به تعیین گرایی یا جبرگرایی اقتصادی این عصر ارجاع شده است. در باب برچسب‌زنی فرهنگی، مانوئل کاستلز به فرارسیدن عصر اطلاعات اشاره نموده و به‌طورکلی چند فرایند مستقل بازشناسی می‌کند: بازسازی نظام سرمایه‌داری و تلاش‌های فرهنگی جنبش‌های معارض. فرهنگ سرد و بی‌روح حاصل از مصرف عمومی در کشورهای ثروتمند با توجه به برندینگ کالاهایی خاص نظیر Nike و… باب انتقاد این بخش را فراهم کرده است. گفتمان‌های سیاست فرهنگی عنوان فصل دوم کتاب است. ابتدا به تعریفی که فوکو در سخنرانی کالژ دو فرانس ایراد کرده اشاره داشته که مدعی بود «فکر کردن خارج از گفتمان امکان‌پذیر نیست». نویسنده بعد از تعریف گفتمان، سه گفتمان عمومی سیاست فرهنگی را مشخص می‌سازد: دولت، بازار و گفتمان مدنی و ارتباطی. در باب هریک از گفتمان‌ها به تاریخچه ظهور و توسعه آن‌ها اشاره‌شده است. گفتمان دولت‌مدار سیاست فرهنگی در قرن نوزدهم با رواج اندیشه دولت به‌مثابه جامعه شکل گرفت. این گفتمان در حول این اندیشه رواج یافت که دولت ـ ‌ملت‌های مدرن می‌بایستی کل جامعه را فرماندهی نموده و همچنین وظیفه تنظیم اقتصاد و سیاست و ایجاد خدمات مناسب بر عهده دولت هست. این عقیده در دهه‌های 1930 باروی کار آمدن دولت‌های توتالی‌تر فاشیستی به اوج خود رسید. خود هیتلر در پی ایجاد فرهنگی هلنی به‌عنوان هنر رسمی رایش سوم بود. در بریتانیا به همین سیاق‌، سیاست‌های فرهنگی دولت کارگری با ایجاد انجمن‌های هنری در جهت بالا بردن دسترسی عمومی به هنر و فرهنگ تلاش می‌کردند. دومین گفتمان، ‌گفتمان بازاری سازی یا آزادسازی است. این گفتمان که اساساً با عنوان راست جدید در اروپا یا بازگشت به عصر طلایی در انگلستان شناخته‌شده، باسیاست‌های تاچریسم و ریگانیزم در اروپا و آمریکا آغاز شد. به یاد داشته باشیم که در هر گفتمانی به‌صورت انتزاعی، فکر کردن خارج از ‌آن گفتمان امکان‌پذیر نیست. انتقادات شدید الحن این کتاب نیز عمدتاً تمرکز به رواج و گستردگی این نوع گفتمان‌هاست. گفتمان سوم یعنی گفتمان ارتباطی ـ مدنی با توجه به ایده‌های یورگن هابرماس در باب حوزه عمومی و مطرح‌شدن دموکراسی اجتماعی پی گیری گردیده است. مبحث عمومی گفتمان اخلاقی هابرماس، ‌حول محور تمایز بین «حوزه‌های زیست جهان» و «سیستم» است. کنش ارتباطی در پی دستیابی به فهم دوجانبه در زیست جهان به‌دوراز هر نوع تفکر ابزاری است. موسیقی، ‌اپرا، ‌ورزش، نقاشی و رقص‌ها اشکال متنوع کنش‌های ارتباطی هستند که در زندگی عمومی و جامعه مدنی رایج گردیده است. در این بخش، نویسنده همگام و هم‌صدا باهابرماس از سلطه سیستم بر زیست جهان، منطق و دکترین اقتصادی و ابزارگرایانه عصر جدید و سیاست‌های آن را به چالش کشیده است. در فصل سوم کتاب با عنوان سیاست فرهنگی مطبوع و شایسته و سیاست فرهنگی نمایشی، اساساً عقاید ریموند ویلیامز در این زمینه موردبررسی قرار داده است. ریموند ویلیامز مدعی است که سیاست فرهنگی به‌مثابه بازنمایی بسیار بیشتر از سایر کارکردها در حوزه عمومی جلوه‌گر می‌شود؛ و در حقیقت توجه به منظر نمایش از سایر کارکردهای آن بااهمیت‌تر است. درواقع، ‌هدف کلی سیاست فرهنگی به‌مثابه بازنمایی پیراستن نظام اجتماعی رایج بوده است. ویلیامز در باب زیرمجموعه‌های سیاست فرهنگی به‌مثابه بازنمایی به دو عنوان توجه دارد اول: بزرگ‌نمایی جلوه نمادین ملی،‌که درجشان های ملی مرسوم شده است. دوم: تقلیل‌گرایی اقتصادی؛ یعنی استفاده از سیاست‌های فرهنگی به‌عنوان اهرمی در جهت رشد و توسعه اقتصادی. درزمینهٔ سیاست فرهنگی مطبوع و شایسته، ویلیامز به سه فرایند متفاوت اشاره دارد: اول، سروری و بنده‌نوازی عمومی هنر دوم، قاعده‌مند نمودن رسانه‌ها و سوم، ساختار گفتگویی هویت فرهنگی. نویسنده بسیار علاقه‌مند است که این مبحث را با تعریف اول ویلیامز یعنی سیاست فرهنگی به‌مثابه بازنمایی، پی گیری نماید و به همین منوال مدعی است که سیاست‌گذاری باعقلانی سازی در ارتباط است. در باب عقلانی سازی، نویسنده به سیاست‌های فرهنگی کشورهای اروپایی و اتحادیه اروپا و یکسان‌سازی هویت فرهنگی و نابرابری در اروپا توجه ویژه‌ای داشته است. به‌عنوان‌مثال در فرانسه به‌عنوان کشوری که دارای سابقه طولانی دموکراسی است تحقیق پیر بوردیو درزمینهٔ سیاست فرهنگی بسیار باارزش است و نشان داده که نابرابری در توزیع سرمایه فرهنگی نظیر آموزش چگونه مشهود است. همان‌طور که اشاره شد، در سیاست فرهنگی به‌مثابه بازنمایی، امور نمایشگاهی اهمیت ویژه یافته است. بزرگ‌ترین نمایشگاه درزمینهٔ صنعت در سال 1851 در طول یک ماه درزمینهٔ صنایع تمام ملل شکل گرفت. نویسنده مدعی است که داروینیسم اجتماعی ویژگی تمامی نمایشگاه‌ها در دوران امپریالیزم متأخر است. غرب مدعی است که در رأس تمدن جهانی به رهبری آمریکا قرار دارد و بازنمایی پیکره استعماری و شیوه‌های زندگی غربی به‌واسطه دانش انسان‌شناسی همگام و ملازم شده است تی ریچاردز مدعی است که برپایی نمایشگاه‌های عظیم 6 مبنای نشانه شناختی نمایش کالایی را نشان می‌دهد:

1- پیکرنگاری خود به خودی

2- یادبود و بزرگداشت

3- ایدئولوژی دموکراتیک در جهت مصرف‌گرایی

4- تحول کالا در درون زبان

5- نمایشی از سوژه مصرف‌کننده

6- اسطوره دستیابی به جامعه فراوانی

شگفتی و حیرت، ویژگی دوم سیاست فرهنگی به‌مثابه بازنمایی است. به‌عنوان نمونه، شعار عمومی نمایش چادر گنبد گونه در گرینویچ در سال 2000 با عنوان جشن تجربه هزاره یک روز شگفت‌انگیز بود. سخنرانی تونی بلر در آنجا که «هم‌اکنون جهان به بریتانیا چشم دوخته و آن فرصتی است برای ما که نشان دهیم بریتانیا چقدر زیباست و روح آینده در جهان است در رأس خبرها قرار گرفت». جنبه‌های معتنابهی از این نمایش عظیم توسط نویسندگان موردتوجه قرارگرفته بود. به‌عنوان‌مثال خود نویسنده یعنی جیم مک ژوئیگان به مسئله تبلیغات رسانه‌ای گنبد هزاره توجه داشته که بیشترین مقدار زمان به تبلیغ آن صرف شده بود. پری لندرسن (2000) خاطرنشان ساخته که «راه سوم سیاست دولت کارگری جدید» بهترین نمونه از برتری ایدئولوژی نئولیبرالیسم است. نماد گنبد هزاره دوم، به‌عنوان عامل محافظ ایدئولوژیکی نئولیبرالیسم قلمداد گردید. به‌طورکلی، مطالعه موردی گنبد هزاره تشریح مضاعفی از عملکردهای سیاست فرهنگی به‌مثابه بازنمایی را نشان می‌دهد. لفاظی‌های توسعه، تنوع و گردشگری، ‌عنوان فصل چهارم کتاب است. توسعه و تنوع مفاهیم اصلی در لفاظی های سیاسی فرهنگی هستند. نویسنده ابتدا به مفهوم جدل یا لفاظی پرداخته و رابطه آن را با تحلیل اقتصادی و بازتابی سیاست فرهنگی نشان داده است. لفاظی به استفاده و کاربرد متقاعدکننده از واژه‌ها اطلاق می‌شود. ارسطو سعی داشت با شیوه‌های متنوعی آن را به کار گیرد. در سال 1963 ای ریچارد احیای لفاظی را در جهت فهم شفاهی یا کژفهمی نشان داد. به‌طورکلی لفاظی یعنی تحلیل انتقادیِ همه شیوه‌ها از جامعه باستان تا قرن هیجده‌ام رایج بوده که به‌نوعی شیوه‌های گفتمانی ساخت‌یافته را در جهت رسیدن به نتیجه‌ای معین به کار می‌گرفتند. مایکل بیلیک این شیوه را یعنی رویکرد جدل مآبانه را برای روان‌شناسی اجتماعی به‌کاربرده بود. معنای توسعه یا لفاظی توسعه چیست؟ توسعه همراه با پرورش دادن، رشد، متحول و پیشرفت از معانی بااهمیت آن است. در رابطه با مباحث توسعه و رابطه آن باسیاست فرهنگی، نویسنده اشاراتی به توسعه فرهنگی و چرخش فرهنگی در توسعه دارد. در حقیقت انتقاد از اهمیت اقتصادی هنرها که باعث انگیزه دست‌یابی به ثروت شده از برنامه‌های اصلی این بخش است. بهای کمتر دادن به ارزش فرهنگی، فعالیت‌های فرهنگی و پرداختن صرف به نتیجه اقتصادی هنرها باب انتقاد از غیرفرهنگی بودن ذات توسعه را گشوده است. تنوع‌بخشی عنوان بخش دوم فصل چهارم را تشکیل داده که با گزارش یونسکو درزمینهٔ تنوع خلاق دوران ما آغاز گردیده و از تغییر پارادایم در تئوری و عمل سیاست‌گذاری فرهنگی خبر داده است در حقیقت این بخش را با بیش از نقش تنوع فرهنگی در توسعه فرهنگی آغاز نموده است.

 تونی بنت درزمینهٔ تنوع فرهنگی 5 اولویت اساسی را با مشخصه‌هایش تعریف می‌نماید:

1- تمرکززدایی و رویکردهای برنامه‌ریزی فرهنگی در جهت تنوع

2- کارفرمایی فرهنگی و تنوع

3- فرهنگ و مدیریت تضاد

4- تنوع فرهنگی در زندگی روزمره

5- حوزه عمومی اقلیت / اکثریت

در بخش سوم، موضوع گردشگری و رابطه آن با مباحث توسعه مطرح‌شده است. مک گوئیکان به کارکردهای گردشگری در جهان سوم اشاراتی داشته که به عقیده او می‌تواند منافع حیاتی را در این کشورها به بار بیاورد، چراکه در این کشورها هنوز محیط به‌طور کامل صنعتی نشده صنایع سودآور مستقر نگردیده است. به‌طورکلی مبحث گردشگری بحثی متناقض است. چراکه از طرفی باعث تولید ثروت و ایجاد اشتغال گسترده می‌شود ولی در طرف مقابل باعث انحطاط میراث فرهنگی و محیط طبیعی می‌شود. نگاه خیره گردشگری عمدتاً به‌سوی میهمان است و توجه کمی به میزبان مبذول می‌دارد. انتقاد اصلی فصل چهارم با نمونه‌هایی از تحقیقات افراد متعددی نظیر روسیلند دافی همراه شده که ادعای اصلی آن‌ها، کاهش یافتن فرهنگ به‌ واقع‌گرایی اقتصادی مسئله‌دار و اطاعت و فرمان‌برداری از مسائل توزیع ثروت سیاستی منحصراً عمل‌گرایانه است. عنوان فصل پنجم، فرهنگ، ‌نظام سرمایه‌داری و انتقاد است. این فصل ابتدا با مباحث خاموش‌سازی آغازشده و در ذیل آن به تفکیک‌های صورت گرفته درزمینهٔ فرهنگ‌عامه پسند و فرهنگ نخبگان اشاره‌شده است. تمرکز بر روی مباحث فرهنگ والا و پست با اشاره به کارهای هوگارت، ‌بوردیو  و گیدنز شروع می‌شود. به‌عنوان نمونه نویسنده با اشاره به کتاب گیدنز با عنوان «فرهنگ والا و فرهنگ‌عامه پسند» به دو مفهوم خاموش‌سازی و برنامه‌های شاد تأکید داشته و مدعی است که فرهنگ والا خلاق و پویا است و فرهنگ‌عامه پسند، ‌کاربر محور است. در باب مفهوم مصرف، نویسنده به مفهوم صنعت فرهنگ تئودور آدورنو و هورکهایمر دو تن از مؤسسین مکتب فرانکفورت اشاره داشته و از آن به‌عنوان چارچوبی تئوریک استفاده می‌کند. خود آدورنو و هورکهایمر انتقادی از شکل فوردیسم کالاهای فرهنگی داشته و از تولید انبوه کالاها و فرهنگ استاندارد شده انتقاد می‌کنند. در مقابل آدورنو و هورکهایمر، عده ای در باب انتقاد، نظیر میژی، اصحاب مکتب فرانکفورت را به چالش کشیده‌اند که سرمایه‌داری کردن تولیدات فرهنگی فرایندی پیچیده است و دارای ابعاد زیاد و بعضاً فرایندهای متناقض است. در ادامه مباحث مصرف ‌، مک گوییکان به کتاب هربرت شیلر ارجاعی داشته و از کتاب وی با عنوان فرهنگ و ثبت رسانی بازرگانی تمجید می‌نماید. کتاب فوق به‌نقد توسعه شرکت‌های تجاری آمریکایی پرداخته و از فرماندهی آنان به‌تمامی حوزه‌های اجتماعی در طول نیم‌قرن پایان قرن بیستم انتقاد می‌کند. خود ایالات‌متحده مظهر تمام نمای اقتصاد نئولیبرال است و به همین علت در مباحث فوق جایگاهی قانونی یافته است. در انتهای مباحث فوق در ذیل مفاهیم جهانی‌شدن و آزادسازی به رابطه موذیانه و اغلب پنهان در فرهنگ و قدرت تأکید شده است. به‌عنوان نمونه، نویسنده به دوران جنگ سرد رقابت بین اتحاد جماهیر شوروی و ایالات‌متحده تمرکز داشته و از این دو پیوستار دوتایی پرورانده و به مقایسه آن می‌پردازد. سپس مک گوئیکان به خیال پوچ و واهی آزادی در غرب را به چالش کشیده و نقش CIA و سازمان‌های جاسوسی در پشت پرده تولیدات فرهنگی را آشکار می‌سازد. درمجموع می‌توان گفت که این کتاب کم‌حجم اما پرمحتوا، ‌منبعی مفید و باارزش درزمینهٔ تجزیه‌وتحلیل و پژوهش در باب سیاست‌گذاری فرهنگی است. اگرچه اشارات قلیل و اندکی به سیاست‌های فرهنگی متفاوتِ کشورهای جهان سوم مبذول داشته، اما نقطه آغاز خوبی برای رشد توسعه رشته در حال ظهور مطالعات فرهنگی در ایران است

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی