جامعه و پژوهش

جامعه شناسی برای زندگی

جامعه و پژوهش

جامعه شناسی برای زندگی

جامعه و پژوهش

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «منهای فقر» ثبت شده است


منتشر شده در روزنامه جوان - سه شنبه 9 اردیبهشت ماه 93 / مشاهده / دریافت فایل  pdf

مشاهده این مطلب در سایت الف


بیست و هفتمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران در شرایطی کار خود را آغاز می‌کند که مشکلات ناشی از قیمت سرسام آور کتاب هم‌چنان گریبان‌گیر ناشران و همین‌طور مصرف کننده‌گان کتاب است.

اولین مسئله‌ای که به عنوان علت این افزایش قیمت می‌توان بر آن انگشت گذاشت، حذف یارانه‌ی کاغذ و عدم مدیریت درست آن در سال‌های اخیر بوده است؛ طرحی که از سال 86 به مرحله‌ی اجرا درآمد و طبق آن تصمیم گرفته شد یارانه‌‌ی کاغذ به جای آن‌که در اختیار ناشر قرار گیرد، مستقیماً و در قالب بن‌های کتاب به مصرف‌کننده داده شود تا سهم کتاب در سبد مصرف خانوار کاهش نیابد؛ یعنی به‌جای آن‌که ناشر برای کاغذ یارانه بگیرد و کتاب ارزان قیمت تولید کند، یارانه به صورت بن کتاب در اختیار مصرف‌کننده قرار گیرد.

اکنون و پس از گذشت 7 سال از اجرای این طرح، یارانه‌ی کاغذ اگرچه قطع شده است و قیمت کتاب سر به آسمان کشیده است، اعطای یارانه‌ی کتاب به مصرف کننده در وضعیت نامعلومی به سر می‌برد.

حذف یارانه‌ی کاغذ، منجر به افزایش قیمت کاغذ از بندی 5 تا 7 هزار تومان در بازار به بندی 25 تا 30 هزار تومان شد و این خود به چند برابر شدن قیمت کتاب انجامید. اگر به این افزایش قیمت، تورم‌های پی‌درپی چند سال اخیر  – که قیمت هر بند کاغذ را به 84 هزار تومان رساند – را هم اضافه کنیم، به نرخ نجومی گران‌شدن کتاب پی خواهیم برد.

اما قیمت بالای کتاب تنها ناشی از افزایش قیمت کاغذ نیست. بسیاری از قیمت‌های تعیین شده برای کتاب‌، ناشی از عدم نظارت بر قیمت‌گذاری کتاب است. برای مثال، کتابی 800 صفحه‌ای که قیمت روی جلد آن 28000 تومان است را در نظر بگیرید. اگر هزینه‌ی چاپ هر صفحه کتاب با کاغذ تحریر – که دستِ بالا 10 تومان است-  را به حق التحریر نویسنده، یعنی 10 درصد قیمت پشت جلد کتاب، 20 درصد قیمت پشت جلد به‌عنوان سود فروشنده و به‌طور متوسط 20 درصد سود ناشر اضافه کنیم؛ و هزینه‌های حمل و نقل و... را هم لحاظ کنیم، با یک محاسبه‌ی سر انگشتی قیمت کتاب حداکثر 16000 تومان خواهد شد؛ 16000 تومان کجا و 28000 تومان کجا!

در کنار این، ناشران کمک آموزشی و دانشگاهی هم هستند که از فروش رفتن کتاب‌هایشان مطمئن‌اند و ترسی از قیمت‌گذاری‌های عجیب و غریب بر کتاب‌هایشان ندارند! دانش‌آموزان و دانشجویان مجبورند کتب دانشگاهی و کمک آموزشی را خریداری کنند و  در غیاب هر گونه نظارتی بر این ناشران، فشارهای مالی ناشی از خرید کتاب به خود و خانواده‌‌ی آنان وارد می‌شود.

در کنار گرانیِ عجیب و غریب کتاب، عدم تخصیص، توزیع و مدیریت درست یارانه نیز گره کور کتاب را پیچیده‌تر کرده است. از سویی میزان یارانه‌ی تخصیصی به مصرف کننده برای خرید کتاب نسبت به نرخ افزایش قیمت کتاب، رقم ناچیزی است و از سوی دیگر، همان یارانه نیز به شکل درستی توزیع نمی‌شود.

یک دانشجو اگر در هر ترم به‌طور متوسط 15 واحد درس داشته باشد و برای هر 3 واحد نیاز به خرید یک کتاب داشته باشد، در یک سال تحصیلی نیاز به 10 کتاب خواهد داشت؛ کتاب‌هایی که قیمت هر کدام به سختی کمتر از 10 هزار تومان می‌شود؛ یعنی دستِ پایین و بدون درنظر گرفتن سایر مخارج، یک دانشجو در طول یک سال تحصیلی 100 هزار تومان هزینه بابت کتاب می‌پردازد. اگر رشته‌های فنی و مهندسی و پزشکی را در نظر بگیریم، این نیاز بسیار بیش‌تر از این مبالغ است. این در حالی‌است که میزان بن کتاب دانشجویی از سال 86 تاکنون، از 20 هزار تومان به 30 هزار تومان رسیده است؛ یعنی در حالی‌که قیمت کتاب طی هفت سال گذشته تقریباً 10 برابر شده است، میزان بن کتاب دانشجویی تنها 20 هزار تومان افزایش یافته که دردی از کسی دوا نخواهد کرد! تازه بگذریم از آن‌که بن‌کتاب دانشجویی در اولین روزهای ثبت نام تمام می شود و به بسیاری از دانشجویان نمی رسد!

علاوه بر مبلغ قلیل بن کتاب، بسیاری از بن کتاب‌های تخصیص داده شده نیز اساساً به دانشگاهیان و کتاب‌خوانان نمی‌رسد و از طرق مختلف، مانند ادارات دولتی و...، توزیع می‌گردد که اساساً نیازی به بن کتاب ندارند و ترجیح می‌دهند بن‌کتاب را به دلالان میدان انقلاب بفروشند تا آن را هزینه‌ی خرید کتاب کنند!

نتیجه خیلی ساده است: مردم و کتاب‌خوانان، دیگر نمی‌توانند در حد نیاز خود کتاب بخرند! طُرفه آن‌که قشر مستضعف اولین گروهی است که دست‌ش از کتاب کوتاه می‌شود و عطای خرید کتاب را به لقایش می‌بخشد؛ در نتیجه قشر مستضعف به لحاظ فرهنگی از قشری که دست‌ش به دهانش می‌رسد عقب مانده‌تر خواهد شد و این عقب مانده‌گی، در طول زمان خود را بازتولید خواهد کرد و این امر منجر به شکاف فرهنگی عظیمی میان قشر مستضعف و طبقه‌ی برخوردار در دراز مدت خواهد شد. اتفاقی که برای انقلاب اسلامی ایران – انقلاب مستضعفین- چندان خوشایند نیست!

به جز پیامدهای گرانی کتاب برای مصرف کننده، این موضوع تبعاتی هم برای ناشر دارد. وقتی مصرف کننده قدرت خرید کتاب نداشته باشد، به تبع ناشری که بقایش وابسته به میزان چاپ و فروشش است، امکانی برای بقا نخواهد داشت و تنها آن دست از ناشرانی قادر به اظهار وجود در بازار کتاب خواهند بود که یا دولتی‌اند و یا به منابع مالی مناسبی دسترسی دارند. معنی این موضوع حذف ناشران مردمی از گردونه‌ی نشر و باقی ماندن ناشران گردن کلفت دولتی و یا سرمایه‌دار است؛ ناشرانی که برای تأمین بودجه‌ی خود به پول حاصل از فروش کتاب‌شان نیستند.

مشکلات و مسائلی که ذکر شد، بخشی از موضوعات مختلفی است که ناشی از شیب تند افزایش قیمت کتاب است و هدف از این نوشتار تنها اشاره ای به این مسائل و مشکلات در آستانه‌ی نمایشگاه کتاب بود.

  • علی محمدزاده

معرفی کتاب: منهای فقر

علی محمدزاده | چهارشنبه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۲، ۱۱:۱۳ ب.ظ

معرفی کتاب

عنوان کتاب: منهای فقر

نویسنده: محمدرضا حکیمی

به کوشش: مرتضی کیا

سال نشر: 1392

انتشارات: الحیاه؛ تهران

منهای فقر 2

چند ماه قبل، وقتی خبر انتشار کتاب «منهای فقر» را شنیدم، ناخودآگاه به یاد سال های اول دهه ی 80 افتادم که سخنرانی های آتشین درباره ی فقر و شکاف طبقاتی نقل محافل بود.

ده سال پیش، همان دوره ای که دهنمکی «فقر و فحشا» را می ساخت و حسن رحیم پور ازغدی سخنرانی های آتشین خود درباره حکومت علوی را از تریبون نماز جمعه ی تهران ایراد می کرد و برخی جریانات دانشجویی به فقر و بی عدالتی توجه نشان می دادند، این بچه حزب اللهی ها بودند که تندترین سخنان را در انتقاد از شکاف طبقاتی و فقر و فساد و تبعیض به زبان می آوردند و از ناکارآمدی های موجود انتقاد می کردند. و همین هم بود که عمدتاً بچه مذهبی ها - بخوانید حزب اللهی ها - پرچمدار عدالت خواهی شدند. اما بعد از آنکه دولت عوض شد و بعد از 8 سال سر دادن شعار عدالت شکاف فقیر و غنی کمتر که نشد؛ بیشتر هم شد، امروز کار به جایی رسیده است که اگر بچه مذهبی دم از فقر و بی عدالتی بزند، فوراً با انگشت به او هشت ساله ی احمدی نژاد را نشان خواهند داد و خواهند گفت: دیدیم در این هشت سال چه گلی به سر مملکت زدید! و شاید درست هم می گویند. همین مایی که حالا بعد از رای آوردن روحانی دوباره ژست انتقادی به خود گرفته ایم، خیلی زود یادمان رفته است روزهایی را که رئیس جمهور محبوبمان هر چه می کرد توجیه می کردیم و ککمان هم نمی گزید که فقر و گرانی امان مردم بیچاره را بریده است. حالا مشخص می شود که شعار عدالت خواهی ما بیش از آنکه برای مردم بوده باشد، برای حب و بغض های سیاسی مان بوده است!

خلاصه ی مطلب اینکه در این هشت ساله، نیت هر چه بود، در عمل در عرصه ی اقتصاد مملکت به گونه ای اداره شد که اغنیاء غنی تر و فقرا فقیرتر شدند؛ و بدا به حال رفتار های دوگانه ی ما که در آن سال ها هر جا ضعف مدیریتی بود، مدیران ممکلت را توجیه و تطهیر می کردیم و مشکلات را به ناف تحریم می بستیم و حالا که دولت روحانی به بهانه ی تحریم رفته است و با امریکای جهانخوار از در سازش درآمده است، صدایمان گوش فلک را کر کرده است که تحریم بهانه ای بیش نیست! و باز هم بدا به حال رفتارهای دوگانه ی ما!

حکیمی در منهای فقر به درستی به این نکته اشاره می کند که «در مسائل اجتماعی و ملموسات زندگی، حقایق خارجی ملاک است نه تصورات ذهنی ... .» (حکیمی 1392؛ ص 18). 

اما واقعیت این است که ما در این سال ها به دست خود به سرمایه داران میدان دادیم و اجازه ی تأسیس بانک و بیمارستان خصوصی را صادر نمودیم و شکاف اغنیاء و فقرا را در جامعه افزون تر از همیشه کردیم. ما به این سخن امام(ره) توجه نکردیم که «اسلام اعلان جنگ کرده است با این سرمایه دارها ... نه این است که با آنها همراهی کرده تا مردم را بخورند» (صحیفه امام، جلد4، ص99).

مردم را یا زائده ی سرمایه داران و قدرتمندان نمودیم و یا اموال آنان، و افسار آنان، را به نهادهای شبه دولتی سپردیم. ما به نام دین و ولایت به ریاکاران و منفعت طلبان میدان دادیم؛ ما نظام اسلامی را به منافع افراد و گروه ها گره زدیم و در عین حال، دم از «مقاومت» هم زدیم! و وقتی مردم این شعار «مقاومت» ما را به سخره گرفتند، به مردم پشت کردیم و آنها را کودن و نادان خطاب کردیم!

حکیمی منهای فقر را برای آنهایی نوشته است که دیگر نمی خواهند کاستی ها و کم کاری ها و اشتباهات را توجیه کنند و گول ظواهر زیبا و فریبنده را بخورند. بحث های آتشین از فقر و شکاف طبقاتی شاید برای آنهایی که هنوز مانند ده سال پیش فکر می کنند قدیمی شده باشد، اما برای آنان که از تجربیات گذشته درس گرفته اند، حرف های نویی برای گفتن دارد.

خواندن این کتاب را به همه ی آنهایی که «درد» دارند و دغدغه ی انقلاب اسلامی، توصیه می کنیم.

  • علی محمدزاده