جامعه و پژوهش

جامعه شناسی برای زندگی

جامعه و پژوهش

جامعه شناسی برای زندگی

جامعه و پژوهش

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دانشگاه» ثبت شده است

گرد بی‌توجهی بر چهره‌ی کتابخانه‌های دانشگاهی

علی محمدزاده | سه شنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۰۷ ب.ظ


منتشر شده در روزنامه جوان - سه شنبه 27 خردادماه 93 / مشاهده / دریافت فایل pdf


وقتی پای علم و دانشگاه به میان می‌آید، دسترسی به منابع علمی اولین مسئله‌ای است که به ذهن خطور می‌کند. در واقع اولین شرط توسعه‌ی علمی در یک جامعه، آن است که اندیشمندان و پژوهش‌گران آن جامعه پای بر دوش یکدیگر بگذارند و برای هر تحقیق و پژوهش، از تحقیقات و مطالعات پیشین در آن زمینه حداکثر استفاده صورت گیرد؛ و این یعنی دسترسی مناسب به منابع علمی، شرط «دانش‌گاه» شدن دانشگاه است. یقیناً از دانشگاهی که از کمبود منابع علمی رنج می‌برد، نمی‌توان انتظار شکوفا شدن استعدادها و تولید علم داشت. با این وجود، مشکل دسترسی به منابع علمی، از جمله‌ مشکلات اساسی در دانشگاه‌های کشورمان است که در درجه‌ی اول به ضعف کتابخانه‌های دانشگاهی بازمی‌گردد.

کمبود کتابخانه؛ اولین مشکل

به‌لحاظ کمی، در حال حاضر در کشورمان حدود 45 کتابخانه‌ی مهم دانشگاهی وجود دارد که نسبت به جمعیت 4 میلیون نفره‌ی دانشجویان، رقم ناچیزی محسوب می‌شود. اغلب این کتابخانه‌ها مربوط به دانشگاه‌های دولتی هستند و دانشگاه‌های دیگری چون پیام نور، علمی- کاربردی و سایر مؤسسات آموزش عالی کشور، با وجود تعداد زیاد دانشجو، از داشتن کتابخانه‌های دانشگاهی مناسب محروم اند. ضمن این‌که همین تعداد کتابخانه‌های دانشگاهی، بیشتر در شهرهای بزرگ و مراکز استان‌ها متمرکز شده اند و اغلب شهرستان‌ها، چنین امکانی را در اختیار ندارند. همین تعداد کتابخانه‌های دانشگاهی نیز با مشکلات عدیده‌ای مواجه‌ هستند و از میان آنها، تنها تعداد انگشت شماری از استانداردهای لازم برخوردارند.

کمبود کتاب و منابع علمی؛ مهم‌ترین علت ناکارآمدی کتابخانه‌های دانشگاهی

جدی‌ترین مشکل بسیاری از کتابخانه‌های دانشگاهی کشور، مشکل کمبود کتاب و منابع علمی است. این مشکل به‌ویژه برای دانشجویان تحصیلات تکمیلی وجود دارد که برای دروس گوناگون، نیاز به منابع بیش‌تر و تخصصی‌تری دارند. اما کتابخانه های دانشگاهی اغلب با انبوه کتاب‌های عمومی و غیر ضروری پر شده‌اند و بسیاری از کتاب‌های تخصصی و ضروری رشته‌های مختلف، در آنها پیدا نمی‌شوند. در حالی‌که به دلیل تنوع رشته‌های دانشگاهی و مخاطبان دانشجو که هر کدام در رشته‌ی خاصی تحصیل می‌کنند، کارویژه‌ی کتابخانه‌های دانشگاهی بیشتر کتب تخصصی است تا عمومی و این کتابخانه‌ها، از این جهت با کتابخانه‌های عمومی سطح شهر متفاوت هستند. به همین خاطر، دانشجویان باید برای یک پژوهش تخصصی قوی، به کتابخانه‌های مجهزتری مانند کتابخانه‌ی ملی، کتابخانه وزارت امورخارجه، کتابخانه مجلس و... مراجعه کنند که عمدتاً در تهران واقع شده‌اند.

قدیمی بودن منابع و عدم به روز رسانی آن‌ها، مشکل عمده‌ی دیگر کتابخانه‌های دانشگاهی در زمینه‌ی منابع علمی است. در واقع بسیاری از کتاب‌های این کتابخانه‌ها رنگ‌وبوی تاریخی گرفته‌اند. اقتضای رشته‌های مختلف دانشگاهی، ترجمه و تولید مطالب جدیدی در حوزه‌های مختلف است که همه‌ ساله در قالب کتاب وارد بازار نشر می‌شود. این در حالی است که روزآمد کردن منابع کتابخانه‌های دانشگاهی با آثار منتشر شده در بازار نشر، فاصله‌ی زیادی دارد و بسیاری پیش می‌آید که سال‌ها از چاپ یک کتاب می‌گذرد، اما آن کتاب هنوز وارد کتابخانه‌ی دانشگاه نشده است. این است که دانشجویان، نا امید از تهیه‌ی کتاب از کتابخانه‌ی دانشگاه، ناچار برای تهیه‌ی آن به کتابفروشی‌ها روی می‌آورند؛ در حالی‌که گذشته از قیمت بالای کتاب و سختی‌های ناشی از آن برای دانشجو، بسیاری از این کتب در کتاب‌فروشی‌های شهرستان‌ها یافت نمی‌شود. در این زمینه باید گفت برای دانشجویان شهرستانی که با مشکل دسترسی به کتاب‌های تخصصی در کتاب‌فروشی‌های شهرشان مواجه‌اند، این مشکل در درجه‌ی اول باید توسط کتابخانه‌های دانشگاهی مرتفع شود. لذا توجه به تهیه‌ی تازه‌های نشر، باید جزء اولویت‌های اول کتابخانه‌های دانشگاهی باشد.

مسئله‌ی بعد، عدم وجود تعداد نسخه‌های کافی از بسیاری از کتاب‌ها است. بسیار پیش می‌آید که دانشجو برای تهیه‌ی کتابی باید چند هفته منتظر بماند تا آن کتاب به کتابخانه بازگردانده شود و بعد اقدام به تهیه‌ی آن کند. در حالی که اگر از هر کتاب، و لااقل از کتاب‌های پر مخاطب، تعداد نسخه‌های بیشتری تهیه شود، چنین مشکلاتی کم‌تر پیش خواهد آمد.

از دیگر مشکلات مربوط به منابع علمی در کتابخانه‌های دانشگاهی، باید به مشکل پایان‌نامه‌ها اشاره کرد. پایان‌نامه‌ها، از جمله پر مراجعه‌ترین منابع دانشگاهی هستند که برای دانشجویان تحصیلات تکمیلی، استفاده‌ی زیادی دارند. اما با کمال تأسف باید گفت اغلب کتابخانه‌های دانشگاهی کشور، آرشیو مناسبی از پایان‌نامه‌های دانشگاهی را در اختیار ندارند. بسیاری از پایان‌نامه‌های تهیه شده در گروه‌های درسی مختلف، یا در کتابخانه‌های شخصی اساتید می‌مانند و یا در اختیار کتابخانه‌های دانشکده‌ای قرار می‌گیرند و وارد سیستم جستجوی کتابخانه نمی‌شوند. این مسئله، دسترسی دانشجویان را به پایان‌نامه‌ها دشوار می‌کند و در بسیاری از موارد دانشجویان تحصیلات تکمیلی مجبور می‌شوند این دانشکده و آن دانشکده به دنبال پایان‌نامه‌ی مدنظرشان بگردند و برای این کار، وقت زیادی صرف کنند. در حالی که اگر برای آرشیو کردن پایان‌نامه‌های دانشگاه و وارد نمودن عناوین در سیستم جستجوی کتابخانه برنامه ریزی درستی صورت گیرد، بسیاری از این مشکلات به‌سادگی برطرف خواهند شد.

دسترسی به منابع علمی الکترونیکی نیز موضوع دیگری است که باید به آن اشاره کرد. در شرایطی که به دلیل پیشرفت تکنولوژی و همه‌گیر شدن رایانه‌های شخصی بسیاری از پژوهش‌ها و مطالعات از طریق ابزارهای الکترونیکی صورت می‌گیرند، دسترسی به منابع علمی الکترونیکی از نیازهای اساسی پژوهشگران حرفه ای و اساتید دانشگاه است. بسیاری از کتابهای مرجع و تخصصی زبان اصلی در رشته‌های مختلف که تهیه‌ی آن‌ها به دلیل مشکلات موجود در واردات کتاب و گرانی ارز تقریباً ناممکن است، در صورت تهیه‌ی نسخه‌ی دیجیتال آنها توسط کتابخانه دانشگاه می توانند در اختیار مخاطب دانشگاهی قرار گیرند. علاوه بر این، نسخه‌ی دیجیتال بسیاری از کتب داخلی، نشریات، پایان‌نامه‌ها و... نیز باید برای استفاده‌ی پژوهش‌گران و دانشجویان تهیه گردد و امکان استفاده‌ی دانشجویان از تعداد بیشتری از پایگاه‌های علمی بین المللی فراهم شود.

ارتباط مناسب میان کتابخانه‌های دانشگاهی؛ راه‌حلی موقتی، اما مناسب

در شرایطی که کتابخانه‌های دانشگاهی کشور از مشکل کمبود منابع علمی رنج می‌برند، اتصال این کتابخانه‌ها به یکدیگر و امکان استفاده‌ی دانشجویان دانشگاه‌های مختلف از منابع علمی دیگر دانشگاه‌ها، می‌تواند راهکار مناسبی برای حل این مشکل باشد؛ تا زمانی‌که بودجه و حمایت کافی از کتابخانه‌های دانشگاهی صورت گیرد و منابع علمی آنها، به حد استاندارد برسد.

درحالی که آنچه ما اکنون داریم، مجموعه ای از کتابخانه های دانشگاهی است که هر یک به طور پراکنده بخشی از منابع را دراختیار دارند و این منابع را دراختیار سایر کتابخانه‌ها قرار نمی‌دهند و هماهنگی و همکاری لازم آنها وجود ندارد و طرح‌هایی چون «طرح غدیر» و «کنسرسیوم محتوای ملی» نیز که به هدف دسترسی دانشجویان به منابع کتابخانه‌های دانشگاهی مختلف طراحی شده‌اند، به دلیل مشکلات اجرایی از سویی و عدم همراهی مناسب بسیاری از کتابخانه‌های بزرگ با این طرح‌ها، نتوانسته اند مشکل دسترسی به منابع علمی را التیام بخشند.

 مشکلات سخت‌افزاری؛ مزید بر علت

گذشته از مشکلات مربوط به منابع علمی، کتابخانه‌های دانشگاهی کشورمان از مشکلات مربوط به امکانات و تجهیزات فیزیکی نیز رنج می‌برند. از جمله‌ی این مشکلات، باید به مشکل کمبود مکان اشاره کرد. سالن‌های مطالعه‌ی بسیاری از کتابخانه‌ها جوابگوی خیل دانشجویان مراجعه کننده نیستند و بسیاری از دانشجویان، امکان استفاده از سالن مطالعه‌ی کتابخانه دانشگاه را پیدا نمی‌کنند. علاوه بر کمبود سالن‌های مطالعه، به دلیل مناسب نبودن ساختمان بسیاری از کتابخانه‌ها، مشکل کمبود فضا برای مخزن کتاب و نشریات نیز وجود دارد.

در بسیاری موارد، تجهیزات کتابخانه‌ها نیز از استاندارد کافی برخوردار نیستند. مواردی چون متناسب نبودن ارتفاع میز و صندلی‌های کتابخانه، عدم تنظیم نور سالن‌های مطالعه، کمبود امکانات و تجهیزات کامپیوتری، عدم توجه به ایجاد فضای لازم برای کاربران ویژه نظیر معلولین، نابینایان و کم‌بینایان، مشکلات مربوط به تهویه و کنترل دمای هوا، موانع ورود حشرات، دنج و کم سر و صدا بودن، راه‌های عبور و مرور مناسب به طوری که تمرکز افراد حاضر در سالن مطالعه را به‌هم نزند، قفسه‌های در دسترس و ... از جمله مشکلات مربوط به ضعف تجهیزات فیزیکی درکتابخانه‌های دانشگاهی است.

موضوع مهم دیگری که باید به آن اشاره کرد، کمبود امکانات مربوط به دسترسی به اینترنت و پایین بودن سرعت است. اینترنت مناسب، از جمله مهم‌ترین نیازهای یک کتابخانه‌ی مطلوب است که علاوه بر انجام بهتر امور کتابداری و اطلاع رسانی، نیازهای دانشجویان را بر طرف می‌کند. اما اغلب کتابخانه‌های دانشگاهی کشور، از کمبود امکانات اینترنتی و پایین بودن سرعت اینترنت رنج می‌برند.

مشکل سخت‌افزاری دیگر، ضعف سیستم‌های جستجوی کتاب است. از آن‌جا که اغلب کتابخانه‌های دانشگاهی کشور بودجه‌های مناسبی در اختیار ندارند و خرید سیستم‌های پیشرفته‌ی جستجوی کتاب نیازمند هزینه‌ی زیادی است، مسئولین این کتابخانه‌ها ترجیح می‌دهند به همان سیستم‌های حداقلی جستجوی کتاب و منابع علمی اکتفا کنند. ضمن اینکه مواردی چون تهیه‌ی نسخه‌های دیجیتالی از کتب و نشریات، تهیه‌ی فایل های سمعی و بصری برای کتابخانه، تهیه‌ی چکیده و معرفی برای هر کتاب و مواردی از این دست که لوازم یک کتابخانه‌ی حرفه‌ای هستند، قربانی نگاه درجه چندم به کتابخانه‌های دانشگاهی و کمبود بودجه می‌شوند.

سخن پایانی

بخواهیم یا نخواهیم، مشکل تأمین کتاب و منابع علمی، امروزه در کشور ما در حد و اندازه‌ی شدیدی وجود دارد و به دلیل ساختار تمرکز گرای کشور، بیش‌تر آن نصیب دانشجویان شهرستانی می‌شود. در شرایطی که قیمت کتاب سر به آسمان می‌ساید و همان کتاب‌گران قیمت هم برای بسیاری از دانشجویان شهرستانی دُرّ نایاب است، مهم‌ترین راهکار حل مشکل تجهیز و توسعه‌ی کتابخانه‌های دانشگاهی است. این امر نیازمند توجه بیشتر دولت و مجلس محترم و تصویب بودجه‌های کافی برای این امر است. در حقیقت، دولتمردان و سیاست‌گذاران کشورمان باید این مسئله را به‌درستی درک نمایند که نمی‌شود سخن از تولید علم و تمدن بزرگ اسلامی به میان آورد و مشکلات اولیه‌ی مربوط به تولید دانش را نادیده گرفت.

  • علی محمدزاده

«تهران زده‌گی» و هویت‌هایی که فراموش می‌شوند

علی محمدزاده | جمعه, ۲۲ آذر ۱۳۹۲، ۱۱:۰۲ ب.ظ


منتشر شده در روزنامه جوان- سه شنبه 7 آبان ماه 92/ مشاهده به صورت عکس/ مشاهده به صورت pdf


تمام سعی‌اش را می‌کند فارسی را به لهجه‌ی تهرانی صحبت کند؛ مبادا که ته‌لهجه‌اش باعث شود تهرانی نبودن‌ش لو برود!

از ظاهرش هم برنمی‌آید اهل کجاست. وقتی به بهانه‌ای سر صحبت را با او باز می‌کنی، تازه دوزاری‌ات جا می‌افتد که از جمله دانشجویانی است که هنوز پا به تهران نگذاشته، از هویت قبلی خود بریده و سودای تهرانی شدن را در سر می‌پروراند.

اگر کمی دقیق‌تر نگاه کنیم، کم نیستند دانشجویانی که با ورود به کلان‌شهرهای کشور و به‌ویژه تهران دچار این حالت خودباختگی و تهران‌زده‌گی می‌شوند و تمام سعی‌شان را می‌کنند که تا حد ممکن در محیط فرهنگی شهر جدید جذب شده و جزئی از آن شوند.

طبق آماری که سازمان ثبت احوال کشور منتشر کرده است، طی  ده سال گذشته از میان دانشجویانی که برای تحصیل وارد تهران شده‌اند، بیش از 120 هزار نفر در تهران مانده‌اند و به شهر خود برنگشته‌اند. این مسئله ناشی از جاذبه‌های شهری، اقتصادی و فرهنگی تهران است و تهدیدی جدی برای هویت‌های قومی و محلی به شمار می‌رود. در واقع دانشجوی شهرستانی با ورود به تهران، با نوعی تناقض میان هویت محلی خود و عناصر هویتی موجود در فضای جدید مواجه شده و این تناقضات هویتی، در اغلب موارد منجر به تغییرات رفتاری در او می‌گردد. این تغییرات رفتاری خود را به شکل محسوسی در قالب نحوه‌ی پوشش، تغییرات گویشی و زبانی، تغییر در رفتارها و هنجارهای جنسیتی و تغییر در لایه‌ی جهان بینی و ارزشی جوان نشان می‌دهد.

اگر بخواهیم درباره‌ی علت و چرایی این پدیده صحبت کنیم، مفهوم «سرمایه‌ی فرهنگی» می‌تواند به ما کمک کند. سرمایه‌ی فرهنگی در واقع عادات و سبک زندگی فرد است که پیش از هر چیز، از محیطی که او در آن به دنیا آمده و بزرگ شده است تأثیر می‌پذیرد. به تعبیر دیگر، همان‌طور که سرمایه‌ی اقتصادی به دارایی‌های اقتصادی فرد گفته می‌شود، سرمایه‌ی فرهنگی نیز به داشته‌های فرهنگی فرد اشاره دارد.

در جوامع جدید و به‌واسطه‌ی تأثیر رسانه‌ها، سرمایه‌ی فرهنگی ارزش‌گذاری می‌شود؛ به این معنا که سبک زندگی خاصی به عنوان سبک زندگی معیار به جامعه عرضه شده و سایر فرهنگ‌ها و سرمایه‌های فرهنگی، در قیاس با آن سنجیده می‌شوند. بسته به این‌که یک فرهنگ خاص تا چه اندازه به فرهنگ معیار نزدیک یا دور است، میزان مطلوب یا نامطلوب بودن آن مورد ارزیابی قرار می‌گیرد؛ این فرهنگ معیار، همان سبک زندگی مدرن است که ویژگی اساسی آن مصرف‌گرایی، فردگرایی و لذت‌گرایی است. این فرهنگ معیار از طریق رسانه‌ها پیش از هر نقطه‌ی دیگر به کلان‌شهرهای کشورهای به اصطلاح جهان سوم راه می‌یابد و به دلیل تمرکزگرایی موجود در این جوامع، فرهنگی که در مرکز قرار دارد، به عنوان فرهنگ معیار توسط رسانه‌ها به باقی فضای جامعه تذریق می‌شود.

پس از ذکر این مقدمه‌، به مسئله‌ی مورد نظر درباره‌ی خودباختگی دانشجویان شهرستانی پس از ورود به شهرهای بزرگ و به‌ویژه تهران بازمی‌گردیم.

دانشجوی شهرستانی که متأثر از رسانه‌ها و خصوصاً تلویزیون و فیلم‌های سینمایی سبک زندگی تهرانی را که مهمترین شاخصه‌ی آن مصرف‌گرایی است، به عنوان سبک زندگی معیار پذیرفته است، با ورود به کلان‌شهر از نزدیک با این سبک زندگی مواجه می‌شود و پیش از هرچیز احساس «محرومیت نسبی» و «عقب ماندگی» به وی دست می‌دهد.

این احساس، از یک طرف ناشی از تفاوت‌های شدید اقتصادی و تکنولوژیکی و تفاوت در سطح توسعه‌ و خدمات شهری میان تهران و شهرستان اوست و از طرف دیگر، ناشی از فاصله‌ی فرهنگی است که او میان خود و مردم کلان‌شهر احساس می‌کند؛ در واقع فرهنگ خود را سطح پایین‌تر از فرهنگ کلان‌شهری که به آن وارد شده است می‌بیند. هنگامی که این مسئله با شرایط خاص دانشجویی  از جمله دوری از خانواده و احساس آزادی نسبی  و همینطور عدم اشتغال به کار و اوقات فراغت کافی برای آزمودن مدل‌های مختلف زندگی در می‌آمیزد، زمینه‌ی لازم را برای تاثیر پذیری فرد از مولفه‌ها و عناصر فرهنگی کلان‌شهر فراهم می‌کند. در این شرایط و در صورتی که مبانی فکری و بینشی فرد تاکنون قوام نیافته و محکم نشده باشد، فرد تحت تاثیر محیط قرار گرفته؛ نسبت به شیوه‌ی زندگی قبلی خود دچار بیگانگی می‌شود و در درستی رفتارهای فرهنگی محل زندگی خود تردید می‌کند و حتی دامنه‌ی این تردید ممکن است به مبانی اعتقادی و رفتارهای دینی فرد هم کشیده شود.

نتیجه آن‌که فرد تلاش می‌کند هرچه بیشتر خود را شبیه به مردم کلان‌شهر نشان دهد و در شیوه‌ی لباس پوشیدن، نحوه‌ی ارتباط با جنس مخالف، نوع تفریحات و سرگرمی‌ها، گویش و شیوه‌ی سخن گفتن و مانند این‌ها، دچار تغییرات زیادی می‌شود؛ سعی می‌کند ته‌لهجه‌ی خود را پنهان کند و به فارسیِ روان حرف بزند و به‌جای لباس‌های ساده و معمولی، مدرن‌تر لباس بپوشد؛ اگر تا دیروز چادر سر می‌کرده یا از پوشش مقنعه استفاده می‌کرده است، فشارهای فرهنگی او را وادار می‌کند از پوشش قبلی خود دست بکشد و مثلاً به‌جای مقنعه و مانتو، شال و بلوزشلوار بپوشد و در محیط‌های عمومی آرایش کند.

طُرفه آن‌که این فرآیند به دلیل ضعف نهادهای فرهنگی دانشگاه و تشکل‌های دانشجویی در انتقال سبک زندگی دینی و شیوه‌ی مواجهه‌ی درست دانشجوی جدید الورود با فرهنگ کلان‌شهر، تشدید شده و نتیجه‌ی آن فاصله گیری هر چه بیشتر دانشجو با هویت محلی خویش است.

بنابراین، می‌توان چنین نتیجه‌گیری ‌کرد که برای اصلاح این فرآیند و پیشگیری از خودباختگی دانشجویان شهرستانی، راهکار بلندمدت و ساختاری، رفع تمرکزگرایی موجود در کشور است که می‌تواند از طریق تقویت علمی دانشگاه‌های شهرستان‌ها محقق شود؛ جدای از این‌که دانشگاه در ایران به دلیل ریشه نداشتن در فرهنگ و هویت ایرانی و وارداتی بودن آن، خود کانالی برای وابسته کردن فرهنگی جوان ایرانی و تحقیر سرمایه‌ی فرهنگی اوست و لذا بحث بومی‌سازی دانشگاه‌ها باید نه در شعار؛ که در عمل جدی گرفته شود.

موضوع دیگر، اصلاح فرآیندهای رسانه‌ای کشور است که در آن سبک زندگی کلان‌شهری و مصرف‌گرایانه به عنوان سبک زندگی معیار معرفی می‌شود و فرهنگ مردم شهرستانی اگرهم جایگاهی داشته باشد، تنها نقشی حاشیه‌ای و ابزاری دارد.

از جمله راه‌حل‌های کوتاه مدت هم باید به تقویت سازوکارهای فرهنگی نهادهای متولی و نیز تشکل‌ها و گروه‌های دانشجویی اشاره کرد که می‌تواند باعث کند شدن و یا توقف این روند شود. 

  • علی محمدزاده


منتشر شده در روزنامه جوان- سه شنبه 21 آبان ماه 92/ مشاهده به صورت عکس/ مشاهده به صورت pdf


آیا تا به حال به این فکر کرده اید که اگر نابینا یا ناشنوا بودید؛ یا مجبور بودید برای رفتن به اینطرف و آنطرف از صندلی چرخدار استفاده کنید، زندگی برایتان چه مفهومی داشت؟ آن هم در شرایطی که امکانات لازم برای زندگی عادی شما فراهم نشده بود.

اغلب ما به قدری مشغول درس و کار و زندگی شده ایم که فراموش می کنیم در همین دانشگاه یا دانشکده ما افرادی هستند که چنین شرایطی دارند و برای کوچکترین کار روزمره خود، دچار مشکلات عدیده ای هستند.

در حال حاضر بیش از 25 هزار دانشجوی معلول در مقاطع مختلف کاردانی، کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری در دانشگاه‌های کشور مشغول به تحصیل هستند؛ این رقم شاید در برابر جمعیت چهار میلیونی دانشجویان کشور آمار قابل توجهی نباشد، اما باید به خاطر داشت حق تحصیل در دانشگاه و رشته مورد علاقه را نمی‌توان به بهانه عدم مناسب‌سازی دانشگاه‌ها از هیچ دانشجوی معلولی گرفت.

اگر با دقت بیشتری به اطرافمان نگاه کنیم و یا پای درد دل دانشجویان معلول بنشینیم، خواهیم دید که مشکلات دانشجویان معلول، مسائل خیلی پیچیده ای نیستند. حداقل امکانات ممکن برای یک دانشجوی نابینا این است که بتواند مسیر رفت و آمد خود به مکان هایی چون خوابگاه، اتاق، سلف سرویس، دانشکده و کلاس های درس را به راحتی تشخیص دهد. تازه بگذریم از مسجد و کتابخانه و سالن های ورزشی و امثالهم. اما با کمال تعجب باید گفت که در بسیاری از دانشگاه ها- و تقریباً در همه‌ی دانشگاه های تهران- مسیر رفت و آمد دانشجویان نابینا در معابر و اماکن دانشگاه، معین و مشخص نشده است؛ در حالی که احداث سنگفرش های ویژه‌ی نابینایان و ایمن سازی مسیر های رفت و آمد آنها به قدری کم هزینه است که بهانه‌ی کمبود منابع مالی برای آن بیشتر به لطیفه شبیه است. یک دانشجوی نابینا باید به زحمت زیاد و با کمک گرفتن از ضربات عصا مسیر رفت و آمد خود را چک کند که مبادا چاله ای، جدولی، درخت یا چیز دیگری سد راه او باشد. جدای از اینکه احساس ناامنی و ترس مدام از اینکه نکند در خیابان های دانشگاه ناگهان خودرویی او را زیر بگیرد، مثل شمشیر دموکلسی است که مدام بالای سر او قرار گرفته و رهایش نمی کند.

جالب اینجاست که تمام اطلاعیه های دانشگاه یا خوابگاه، برای دانشجویان نابینا همانی است که برای بقیه هست! یعنی اگر سری به خوابگاه های دانشجویان نابینا بزنید، خواهید دید که اطلاعیه های زده شده روی دیوار، به خط بریل نیست! و بهترین پاسخی که برای این سوال عجیب و غریب به ذهنتان می رسد این است که اینجا ایران است!

حالا تصور کنید این دانشجوی نابینا بخواهد برای عزیمت به خوابگاه یا کلاس های درس، از سرویس دانشگاه استفاده کند.

بعد از پیدا کردن سرویس دانشگاه، سوار شدن در سرویس و پیدا کردن ایستگاهی که باید پیاده شود مصیبت دیگری است.

و یا دانشجوی معلولی را تصور کنید که مجور به استفاده از صندلی چرخدار است؛ این دانشجو تقریباً باید قید همه‌ی امکانات دانشگاه را بزند؛ چرا که به هر مکانی پا میگذارد، پله هایی که روی کول هم سوار شده اند، جلوی ادامه ی مسیر او را می گیرند. حتی اگر معمار ساختمان آقایی کرده باشد و کنار پلکان رمپی تعبیه کرده باشد، شیب رمپ به قدری زیاد است که دانشجوی معلول فکرش را هم نمی کند که به تنهایی بتواند از رمپ بالا برود. به فرض که دوست خیرخواهی پیدا شد و دانشجوی معلول ما با کمک او از رمپ گذشت؛ اگر کلاس درس دانشجوی معلول در طبقات بالاتر باشد و آسانسور درست و درمانی وجود نداشته باشد؛ و یا اینکه آسانسور باشد، اما در برخی طبقات توقف نکند، یا اینکه دکمه اش جایی باشد که دست دانشجوی معلول ما که روی صندلی چرخدار نشسته به دکمه نرسد، تکلیف چیست؟

همه‌ی این مشکلات تنها مربوط به حضور دانشجویان معلول در اماکن مختلف دانشگاه است که تنها کلاس درس و ساختمان های اداری نیست؛ بدتر از آن مکان هایی چون سلف سرویس و سالن های مطالعه و مسجد و مانند اینهاست.

بگذریم از نبودن سرویس بهداشتی فرنگی و مشکلات دانشجویان معلول و نابینا برای حضور در جلسات امتحان و خواندن منابع معرفی شده از سوی اساتید که هیچکدام به خط بریل نیستند و باید کسی منابع را از رو بخواند و برای دوست نابینایش ضبط کند تا او بتواند بعداً فایل صوتی را گوش بدهد و در جلسه امتحان حاضر شود.

با این شرایط، نباید از شنیدن این مطلب که از هر 10 معلول دارای شرایط تحصیلی، تنها یک معلولِ دانشجو وجود دارد شگفت زده شد.

موضوع دیگر، راجع به شهریه‌ی دانشجویان معلول است.

براساس ماده 8 قانون جامع حمایت از حقوق معلولان که در اردیبهشت ماه سال 83 به تصویب دولت و مجلس رسید، معلولان واجد شرایط در سنین مختلف می توانند با معرفی سازمان بهزیستی از آموزش رایگان در واحدهای آموزشی تابعه وزارتخانه های آموزش و پرورش، علوم تحقیقات و فناوری، بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و دیگر دستگاههای دولتی و نیز دانشگاه آزاد اسلامی بهره مند شوند. اما یکی از گلایه های اصلی دانشجویان معلول، فراموش شدن این بخشنامه، بدقولی های بهزیستی در پرداخت شهریه، بدقولی های دانشگاه پیام نور و در نتیجه دردسرهایی است که برای آنها و خانواده هایشان ایجاد شده است.

به نظر می رسد علت همه‌ی این مشکلات و بسیاری مشکلات دیگر را که در این مجال اندک فرصت طرح و بیان آن نیست، باید در بی تدبیری مسئولان امر جستجو کرد. دانشجویان معلول و مسائل آنها به قدری برای برخی از سیاست گذران و مجریان کوچک هستند که لابه لای بوروکراسی اداری و بیلان کاری ها گم می شوند. مشکلاتی که ذکر آنها رفت- اعم از رمپ و آسانسور و دستشویی فرنگی و خط بریل و سرویس های آمد و شد مناسب و امثالهم- به قدری پیش پا افتاده و اولیه اند که حل آنها نه نیاز به مدارج عالیه ی علمی دارد و نه عناوین دهن پرکن! فقط و فقط اندکی توجه می خواهد؛ توجهی با چاشنی عمل به قوانین مصوب و وظایف محول!

نمونه‌ی این قوانین و وظایف، بخشنامه‌ای است که از سوی وزارت علوم در تیرماه سال 91 به دانشگاه‌ها در خصوص فضاسازی برای تردد معلولان جسمی و حرکتی ابلاغ شده؛ اما کمتر به مرحله‌ی اجرا رسیده است؛ و یا قانون مغفول مانده‌ی حقوق معلولان که براساس ماده 2 آن «کلیه وزارتخانه‌ها، سازمان‌ها، موسسات و شرکت‌های دولتی و نهادهای عمومی و انقلابی موظفند در طراحی، تولید و احداث ساختمان‌ها و اماکن عمومی و معابر و وسایل خدماتی به نحوی عمل کنند که امکان دسترسی و بهره‌مندی از آنها برای معلولان همچون افراد عادی فراهم شود».

بعد از تذکر نسبت به لزوم اجرای درست قوانین و عمل دستگاه های اجرایی و دانشگاه ها به وظایف خود، بد نیست به این مطلب هم اشاره کنیم که معلولیت چیز عجیب و غریبی نیست و ممکن است برای هر فردی پیش بیاید. پس اگر به فکر دیگران نیستیم، لااقل به فکر خودمان باشیم!

  • علی محمدزاده