جامعه و پژوهش

جامعه شناسی برای زندگی

جامعه و پژوهش

جامعه شناسی برای زندگی

جامعه و پژوهش

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نظام سلامت» ثبت شده است

آیا همیشه حق با مستضعفین است؟

علی محمدزاده | يكشنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۳، ۰۷:۰۷ ب.ظ
امروز ماجرایی برایم رخ داد که در ادامه به شرح ماجرا و برخی پرسش هایی که حول آن برایم ایجاد شد می پردازم:

ماجرا چه بود؟

صبح امروز، فردی به بنگاه املاک یکی از دوستانم مراجعه کرد و درخواستی داشت. می گفت همسرش در بیمارستان بستری است؛ حالش خراب است و بیمه اش نیاز به تمدید دارد. در صورتی که در فرم بیمه ذکر کند منزلی که در آن ساکن است مال خودش است، هزینه ی بیمه چند برابر خواهد شد و به همین خاطر تصمیم گرفته است به شرکت بیمه بگوید مستأجر است؛ و حالا آمده بود تا دوست من قرارداد اجاره ای صوری برایش تنظیم کند تا کارش راه بیفتد.

دوست من از سر انسان دوستی با درخواست بنده خدا موافقت کرد و شروع به نوشتن قرارداد نمود. من که آنجا حضور داشتم، اصرار کردم که نباید کار غیرقانونی کرد و از دوستم درخواست کردم بی خیال ماجرا بشود. خلاصه اینکه وسط نوشتن قرارداد زیر قضیه زدیم و آن بنده خدا هم با ناراحتی و دلگیری از بنگاه بیرون رفت.

بعد از این کار، این سوال برایم پیش آمد که آیا رفتار من درست بوده است؟ چه می شد اگر کار این بنده ی خدا را راه می انداختیم؟ مگر به ما نگفت که همسرش در بیمارستان بستری است؟ 

و بعد از اینکه دوستم به من گفت این بنده خدا در یکی از خیابان های پایین شهر مغازه ی کوچکی دارد و کارش تعمیر کفش است؛ و منزل مسکونی اش هم حقیر و قدیمی است، تأثرم بیشتر شد؛ چرا که فکر می کردم طرف دستش به دهنش می رسد. اما بر خلاف تصور من، بنده خدا مستضعف بود و از وصله پینه کردن کفش های مردم خرج زن و بچه اش را در می آورد.

آیا من کار درستی کرده بودم؟ یا نه؟

بعد به این فکر فرو رفتم که شاید خداوند خواسته است به این بهانه از من امتحانی بگیرد و من از امتحان إلهی سرافکنده بیرون آمده ام؛ سنگ دلی خودم را نشان داده ام و بخاطر ترس از عواقب کار غیر قانونی برای دوستم، او را وادار کرده ام منفعت خودش را بر منفعت آن بنده خدا ترجیح دهد. آیا خداوند به خاطر این ظلم مرا عذاب خواهد کرد؟ یا از نعمت هایی محروم خواهد ساخت؟ یا خودم را گرفتار همچه ماجرایی خواهد کرد؟ 


پرسش هایی که برایم پیش آمد
این ماجرا باعث شد پرسش هایی برای من پیش بیاید که برخی از آنها مربوط به نوع نگاه به جامعه و اداره ی آن و برخی اعتقادی بودند.
  1. اولین پرسش این بود که آیا استضعاف و فقر شدید یک فرد می تواند دلیلی باشد بر نادیده گرفتن قوانین در مورد او؟ خصوصاً که به نظر برسد آن قوانین ظالمانه اند و منافع صاحبان قدرت و ثروت را بازتولید می کنند. می دانیم که در کشور ما بخش بهداشت و درمان هزینه های گزافی بر بیماران تحمیل می کند و به دلیل ناکارآمدی قوانین از سویی و خصوصی سازی های بی حد و مرز از سوی دیگر، پزشکان و بیمارستان ها سودهای کلانی به جیب می زنند. و حقیقت آن است که اگر کسی در کشور ما مریضی سختی بگیرد، برای تأمین هزینه های درمان مجبور می شود همه ی زندگی خود را- حتی شاید برخی از اعضای بدنش را- بفروشد. در حالی چنین فشاری به مردم وارد می شود که پوشش بیمه ای مناسبی نیز وجود ندارد و بیمه ها نیز در حد توانشان مردم را می چاپند. و همه ی اینها در شرایطی صورت می گیرد که در کشوری با منابع و درآمدهای سرشار، قلیلی مرفه و بهره مند و مفت خواره هستند و اکثریت مردم برای تأمین مخارج حداقلی خود نیز در مضیقه اند. با این اوصاف، آیا قوانین در مورد همه باید یکسان باشند؟ یا می توان برای فردی که مستضعف و فقیر است، بی خیال قوانین شد یا حتی جنبش های قانون شکنی به راه انداخت؟ برای مثال، طبق فتوای مراجع استفاده از دفترچه بیمه ی فردی برای دیگری شرعاً حرام است. اما آیا می توان به توجیه اینکه فردی مستضعف و نیازمند است، این قید را نادیده گرفت و دفترچه بیمه خود را برای استفاده در اختیار او گذاشت؟ آیا می توان حل مسئله را به نهادهای ذیربط واگذاشت و تا آن وقت آزار و اذیت شدن مردم را به تماشا نشست؟ یا به هر نحو ممکن باید به مردم کمک کرد؛ هر چند غیر قانونی. این وسط حق با کیست؟ آیا در جامعه ای که سازوکارهایش ظالمانه است، می توان گفت همیشه حق با مستضعفین است؟
  2. آیا قانون گرایی سفت و سخت و بدل شدن آن به فرهنگ رفتاری مردم، موجب زایل شدن نوع دوستی ها و دلسوزی ها نمی شود؟ در شرایط حاضر در کشور ما مردم از طریق روابط دوستی و خویشاوندی بسیاری از قیدوبندهای بوروکراتیک را دور می زنند. به تعبیری یکدیگر را یاری می کنند. آیا چنین فرهنگی در جامعه نشان از صمیمیت و نوع دوستی میان افراد نیست؟ آیا باید به سمت سفت و سخت شدن قانون گرایی در فرهنگ مردم حرکت نمود؟ قانون گرایی ارزش است یا ضد ارزش؟
  3. آیا این نظر که همچه بیش آمد هایی امتحان إلهی است اساساً درست است؟ یا بیش از اندازه ماورائی اندیشی و خرافات گرایی است؟ آیا این نظر که چون من چنین کاری کرده ام در آینده چنین بلایی به سر خودم هم خواهد آمد، نظر درستی است؟ اساساً این نظر مبتنی بر چه سازوکار علت و معلولی است؟ عقل این وسط چه کاره است؟ آیا خدا در جهان خلقت چنین نقش آفرینی هایی هم می کند؟ آیا ترس از عذاب دنیوی بخاطر تصمیمات و رفتارها، با عقل سازگار است؟ تکلیف انسان دیندار در برابر این پرسش ها چیست؟
نظر شما چیست؟


  • علی محمدزاده